كراك يراق چيست ؟
منصوري، فيروز. "كرك يراق چيست؟ گرگ باران ديده يعني چه؟". دوره 16، ش 189 و 190 (تير و مرداد 57): 55-58.
خلاصه: بررسي لغت كرك ـ يراق: بچه معني است؟ شغلي بنام كرك يراق در يزد درعهدشاه محمد 950-985 و شاه سليمان 1077-1105- مثل گرگ باران ديده را براي چه منظور بعنوان يك مثل بكار ميبرند.بررسي لغت كرك ـ يراق: بچه معني است؟ شغلي بنام كرك يراق در يزد درعهدشاه محمد 950-985 و شاه سليمان 1077-1105- مثل گرگ باران ديده را براي چه منظور بعنوان يك مثل بكار ميبرند.
كراك يراق چيست ، گرگ باران ديده يعني چه ؟
فيروز منصوري
در كتاب مجهول المؤلفه تذكره الملوك ، در بخش خاتمه كه اختصاص به وضايف مستوفيان ومشرفان و ارباب التحاويل دارد چهار مرتبه از اجناس ارسالي وزراء و عمال وكرك يراقان سخن بميان آمده است . شادروان مينورسكي در تحشيه وتعليقاتي كه بر اين كتاب نوشته اند كلمه (( كرك يراق )) را (( قره يراق )) مرقوم داشته اند . ودر ذيل صفحه 218 كتاب سازمان اداري حكومت صفوي توضيح و تحشيه پرفسور مينورسكي بر اين لغت بدين گونه درج شده است .: (( اصلاح مزبور بزبان تركي است “gorak “ يعني لازم و ضروري “yarag بمفهوم عام از ريشه yaamak بمعني مفيد بودن ، وسيله يا افزاري است كه داراي فايد تي باشد ، مفهوم كلي yarag بمعني اسلحه و تركيب قره يراق يعني : حامل ورساننده ملزومات يا اسلحه .))
استاد دانشگاه گيسن آلمان رهرهرن انگاه كه خواسته كتاب (( نظام ايالات دوره صفويه )) راتهيه و تنظيم كند ، ضمن مطالعه كتابهاي جامع مفيدي بدين لغت برخورده و آنرا چنين تفسير و تعبير كرده است : (( در زمان شاه محمد 95- 985 ه ق تا دوره شاه سليمانئ1105 – 1077 ه ق در يزد با مأ مور ديگري سرو كار داريم بنام (( گرگ يراق سركار خاصه شريفه )) . از توضيح هايي كه گاهگاه منابع داده اند چنين بر ميآيد كه اين مامور براي تامين انواع مختلف پارچه و همچنين ساير اشياء مصرفي و از آن گذشته اشياء قيمتي از طلا ساخته شده صلاحيت داشته است . در دوره شاه اسمعيل اول ظاهراً كسي بنام (( گرگ يراق )) در يزد ساكن ومستقر نبودهاست .هنگامي كه ازطرف دربار كسي را با مبلغي وجه در طول يك سال ببه يزد و كاشان ميفرستاد ندتا اشيائي را كه در بالا ذكر شده تهيه كند بمناسبت از چنين ماموري هم ذكري بميان مي آمد))
اين لغت تركيبي ود يواني در هيچيك از فرهنگها و قاموسها درج نشده و معني نگرديده است و تاكنون ياد ندارم كه در اين باره كسي مطلبي نوشته باشد و نقد و بررسي آن بپردازد . فقط آقاي دكتر عبد الحسين نوائي در بخش حواشي و تعليقات احسن التواريخ جلد 11 در بخشي كه معاني لغات تركي و مغولي را مرقون داشته ذيل كلمه يراق از اين لغت هم يادي كرده و معني آنرا فراهم كنندگان وسايل ، ناظرين خريد ، پيشكاران مرقوم داشته و به تلفظ مرحوم مينورسكي هم اعتراض فرموده اند .
چون اين اصطلاح د ركتابهاي تاريخي دوران صفويه و حتي آق قويو نلويان به كرات ديده ميشود و مفهوم گستردهاي در بر دارد ، لذا براي اولين بار اين اصطلاح را نگارنده بررسي وتحقيق نموده ونظريات خود را ذ يلا باستحضار اهل قلم ومحققين ارجمند رسانيده و اتظار دارد كه هر گاه خوانندگان گرامي نظريات اصلاحي و تكميلي داشته باشند براي درك حقايق و غناي فرهنگ ملي در يادآوري آن بذل عنايت فرمايند .
كرك يراق يعني : ساز و برگ چرمينه و ابزار آلات پوستينه . اشخاصي كه همين وسايل را در قديم به مستوفيان و ارباب التحاويل ارسال ميداشتند يا متصدي اين امور بودند آنان را كرك يراقان ميگفتند . تاريخ نشان ميدهد كه اين صنف بيشتر در شهرهاي يزد و كاشان و اصفهان بسر ميبردند و ساز و برگ وتجهيزات چرمينه قشون وساير طبقات مردم را فراهم مياورند. به مطالب تاريخي ذيل توجه فرمايند :
ابوبكر تهراني در تاريخ ديار بكريه عزيمت اوزون حسن به همدان در سال 872 ه ق و دفع فتنه حسنعلي را مرقوم داشته و پس از آن ورود شاهزاده محمد بيك را باصفهان اعلام ميدارد و چنين ميگويد :
(( در اصفهان براي تجهيز عساكر منصوره قريب يكماه مكث نمود . ديوانيان خاصه شريفه اش مال واجبي آن ولايت را از براي اداي مواجب و مرسومات و كرك يراق بتحصيل نهادند .
عبدي بيك شيرازي در كتاب جديدالقد رتكمله الاخبار موقعي كه وقايع سال 955 ه ق را مينگارد ، ضمن شرح سر گذشت ياغي گري القاس ميرزا و پناهندگي وي بسلطان عثماني ، وحمته آنام به آذربايجان . اعلام ميدارد كه :
(( القاس در سيم شوال از راه بغداد به همدان آمد و اردوي بهرام ميرزا و چراغ سلطان را غارت كرده و كنيزان بهرام ميرزا به ملازمان خود داده ، بديع الزمان ميرزا را همراه خود برده ، متوجه قم و كاشان گشته آنجا را در آن ملك از اموال شاهي كه در ئست كرك يراقان وصناع بود ستاد و بي توقف خود را به در اصفهان رسانيد)).
در جامع مفيدي نيز از اين اصطلاح ياد شده ، وجود كرك يراقان را در يزد نشان ميدهد كه قبلا در مقدمه از آن بحث بميان آمد .
اين اصطلاح تركيبي است از دو لغت تركي بنامهاي : كرك و يراق . كلمه يراق بمعني ساز و برگ و وسايل و اشياء هم كه از پوست ساخته شده و يا بدان نسبت دارد ، از اين كلمه مشتق و نام گذاري شده است . مانند كرك يعني پوستين . كريك بمعني جليقه هاي پوستي يا كت هاي بدون آستين پوستي .
كروك كه بمعني دم آهنگري است و از پوست ساخته شده است وحتي سايه بانهاي درشكه ها كه براي جلوگيري از آفتاب و باران در آنها تعبيه شده و شباهت به دم آهنگري دارد كروك ناميده ميشود .
لغت كرك غير از پوستين در زبان تركي بمعناي اخص پوست بدن انسان هم اطلاق ميشود و بكار ميرود .
در زبان فارسي ضرب المثل معروفي داريم بدين مضمون :
(( كيك در شلوار كسي افتادن )).
ريگ در كفش و كيك در شلوار ))
(( حذر آنگه كني كه در فتدت
كوه را با سخطش كيك فتد در شلوار ))
(( چرخ را با شرفش سنگ فتد ئر موزه
مرحوم دهخدا در امثال و حكم فارسي اين ضرب المثل را : (( مشوش وشوريده و هراسان شدن )) مرقوم فرموده اند. بديهياست كه هر كاه كيك در شلوار افتد جنس شلوار آسيب نخواهد ديد بلكه پوست انسان است كه در معرض آزار و اذيت قرار ميگيرد و گزيدن كيك ايجاد هراس و تشويش ميكند .
همين ضرب المثل بهمين معني ومفهوم در زبان تركي هم معمول است ومرسوم است و هرگاه كسي را در حالت تشويش و ناراحتي وصف كنند ، ميگويند : (( كركينه بيره دوشب )) يعني كيك در پوستش افتاده است در كتابهاي لغت و متون فارسي به كلمه گرگينه دوز و گرگينه پوش هم بر ميخوريم كه بمعني پوستين دوز و پوستين پوش آمده است .
گاه گرگينه ، گه پلنگي پوش ))
(( صيد گاهش ز خون دريا جوش
در آورده مغز جهان را بجوش))
(( دهل هاي گرگينه چرم از خروش
با توجه به معاني و تعابير فوق ودر نظر گرفتن اينكه در تذكره الملوك هرگاه از اجناس تحويلي كرك يراقان سخن بميان آمده صاحبان حرفه هاي خياطي ، شعر بافي و زين سازي هم ياد كرده و همين اصناف با كرك يراقان ارتباط پيدا كرده اند ، از اين رو بظن قريب بيقين متوان گفت كه كرك يراق ساز و برگهاي چرمينه ميباشد كه در آن دوره ماده اصلي تهيه تجهيزات نظامي و وسيله ساخت اسباب و آلاتي بوده است كه احتياجات قسمت اعظم نفرات نظامي و ملزومات جنگي و مصارف عمومي را تامين ميكرده است .
از قبيل ^ انواع چكمه ها و كفشهاي زمستاني و تابستاني ، كمرهاي استه و كمربدهاي نظامي ، كلاه هاي پوستي ، پوستين ها و باراني ها ، واز همه مهمتر زين و ساز و برگ هاي سواره نظام ، تهيه مشكهاي آب و انبانهاي مايعات ، خورجينها ، و سفره هاي چرمي ، ساخت قاب هاي شمشير و خنجر ، تهيه پيش بندهاي چرمي صنعت گران و تخته پوست درويشان . تهيه جلدهاي كتب وغيره وسيله صحافان و جلدسازان. تهيه سازهاي ضربي و الات موسيقي مانند : تار و تنبك ، طبل و طنبوره ، نقاره و ني انبان ، دف و دايره زنگي و غيره كه در ساختمان آنها پوست بكار برده ميشود . بالاخره تهيه و ساخت ساير ابزار آلات پوستي ديگر كه در امور نظامي و مصارف عمومي مورد استفاده قرار مي گرفته است كه بر مجموع اين ابزار آلات و اداره كنندگان اين امور كرك يراقان ميگفتند : ودر زمره همين پوشاكهاي پوستي كه چرميينه پوشان و كركينه پوشان داشتند خز پوشان و پلنگينه پوشان را هم جزو البسه پوستي بايد ياد كرد كه در گذشته اولي اختصاص به درون حرم داشت و تن طنازان و عشوه فروشان را زينت مي داد ولي از دومي در ميدان هاي نبرد پر خاك و گرد استفاده ميشد و هياكل جنگ آوران را هيبت و ابهت مي بخشيد .
گاه گركينه ، گه پلنگي پوش ))
(( صيد گاهش ز خون دريا جوش
فرهنگ معين
بر آن كوه بالا نهادند پاي ))
((پلنگينه پوشان جنگ آزماي
احسن التواريخ جلد12
درباره استعمال لغت كرك يراق بجاي دوزندگان پوشاك چرمي از منابع تاريخي هم ميتوان استفاده كرد .
در سال 940 ه ق موقعي كه سلطان سليمان به آذربايجان لشكر كشيد و به تبريز آمد ، امير د يباج حاكم گيلان كه ملقب به مظفر سلطان بود ازدولت صفوي روگردان شده به قواي عثماني پيوست . در سال 942 مظفر سلطان در شيروان گرفتار شد و بدستور شاه طهماسب او را به خفت و خواري به تبريز وارد كرده و در ميدان نصريه آتش زدند . اين رويداد تاريخي را مورخين اينگونه وصف كرده اند :
احسن التواريخ – (( شاه دين پناه حكم كرد تا شهر را آذين بستند و صناع ومتحرفه و اوساط الناس ببببه آذين مشغول شدند .. . وي را مخاع به خلعتهاي چرمين ساخته و به سخريت تمام بشهر درآوردند .))
تاريخ جهان آرا – (( جهه آوردن امر ديباج از شروان شهر آراي عظيمي شد او را بعد از آنكه مخلع به خلعتهاي چرمين ساختند در قفس كردند و تشهير و تعذير تمام فرمودند و سياست كردند .))
در خلاصه التواريخ هم مانند ساير تاريخها ملبس شدن امير ديباج به لباسهاي چرمبن تصيريح شده است .
در تاريخ ايلچي نظام شاه ، مؤلف بجاي لغت چرمين كرك يراق را بكار برده است و حادثه را اينگونه تعريف ميكند : (( فرمان شد كه كرك يراقان جهه مظفر سلطا خلعتي از ترتيب دهند و به عوض پنبه در ون خلعت از باروط تفنگ پر سازند.))
مدرك تاريخي ديگري كه كلمه كرك را با مور دوخت و دوز و وسايل پوشاك مربوط ميسازد فرمان شاه طهماسب به محمد خان شرف الد ين اوغلو حاكم هرات است كه درباه پذيرايي از همايون پادشاه هند صادر شده و در چنين مرقوم داشته اند : (( ... و موازي چهار صد ثوب مخمل و اطلس فرنگي و يزدي مرسل گشت كه يكصدو بيست جامه خاصه آن حضرت است و تتمه جهه ملازمان ركاب ظفر انتساب آن كامياب ، و قاليچه مخمل دو خوابه طلا باف و نمد تكيه كركي استر اطلس و سه زوج قالي دوازده ذرعي گوشگاني خوش قماش دوازده چادر قرمز و سبز و سفيد فرستاده شد . ))
گرك باران ديده
در كتاب امثال و حكم علامه فقيد دهخدا، اين ضرب المثل بمعني: (( مجرب و آزموده بودن ، گرم و سرد روزگار چشيده ، پست و بلند دنيا ديده )) آمده و ابيات زير نيز در اين باره ثبت شده است :
در ميان عاشقان من گرگ باران ديده ام ))
(( دوش ميرفتم به كوي يار بارانم گرفت
در فراق يوسف خود گرگ باران ديده ام ))
(( در تريهاي فلك با چشم گريانم چه باك
گرگ بران ديده باشد ظالم روباه باز ))
(( كي زآه اشك مظلومان دلش آيد بحم
تو خيلي پاردم سابيده باشي ))
(( همانا گرگ باران ديده باشي
ايرج ميرزا
بر سر آن گرگ از اين باران فراوان آمده ))
(( چرخ روبه باز را از اشك گلنارت چه باك
كاتبي
شادروان دكتر محمد معين در فرهنگ جامع و بي نظير خود ، ذيل ماده گرگ اين ضرب المثل را بمعناي ، شخص آزموده و محيل ، محرب و زيرك ثبت كرده و توضيح زير را مرقوم فرموده اند :
(( گويند گرگ از باران ميترسد ودر باران از سوراخ خود بيرون نميآيد . اما همينكه در صحرا باشد و باران بخورد ديگر ترسش ميريزد )) (فرنظا) اما رشيدي پالان ديده را ( بمناسبت آنكه بازيگران گرگ را پالان ببندند )ترجيح داده . بعضي از معاصران اصل را (( گرگ پالان ديده )) دانند و پالان را بمعني دام گيرند ، يعني گرگي كه يكبار بدام گرفتار شده باشد . اما استعمال قدما مؤيد قول اول است .
كه گرگينه پوشد بجاي حرير ))
(( ز باران كجا ترسد آن گرگ پير
نظامي
يوسف بي طالع ما گرگ باران ديده است ))
(( نيست دلگير از زر قلبي كه در كارش كنند
صائب
نيست بيم از گريه ام اين گرگ باران ديده را ))
(( گفتم از اشكم مگر گردون بپرهيزد ، ولي
محمد قلي سليم
باتوجه به توضيح فوق استاد معين گرگ باران ديده را مقبول دانسته و بقيه توضيحات را رد كرده اند. ولي اين سئوال پيش مي آيد كه اصولاً همه گرگ ها باران را مي بينند ديگر مجرب و نا مجرب بودن آنها مطرح نميشود واز طرفي چه كسي تاكنون و با چه وسيله اي گرگها را آزمايش كرده است كه باران ديده و نا ديده اش را تشخيص دهد و محرب ونا كحرب بودن آن را تعيين كند .
خوانندگان گرتمي اگر به ابيات فوق توجه فرمايند ملاحظه خواهند كرد كه در اكثر آنها نخست از اشك و گريان و عدم تاثير آن سخن بميان ميايد ودر مصرع دوم باران ديدن فراوان گرگ را علت نفوذ ناپذيري و عدمتاثير اين اشكها قلمداد مي كنند و ابيات مفهومي همانند بر سيه دل چه سود خواندن وعظ ، يا نرود ميخ آهنين بر سنگ ، بخواننده القاء مي كند .بنظر اينجانب در اين ابيات منظور و صورت اصلي كلمه گرگ نيست بلكه كرك است يعني پوستين باران ديده يا پوست باران ديده كه باران در آن تاثير نمي كند . بديهي است كه باران گرگ را مجرب و آزموده نمي ميكند . بلكه بارا ن كرك : ( پوستين ويا لباسها چرمي ) را از بوته آزمايش در مياورد و از مرحله تجربه مي گذراند . منظور شعر در ابيات فوق اين معني را مي دهد كه اين پوستين يا چرمينه كه باران هاي زيادي در آن اثر نكردهو نفوذ ناپذيري آن تجربه شده است ، طقرات اشك مظلومان و ترشحات ديدگان گريان كه خيلي ناچيز است كه هيچگاه تاثير نميبخشد و نفوذ نمي كند .
نيست بيم از گريهام از اين كرك باران ديده را))
(( گفتم از اشكم گردون مگر بپرهيزد ، ولي
بر سر آن كرك از اين باران ها فراوان آمده ))
(( چرخ روبه باز را از اشك گلنارت چه باك
كرك باران ديده باشد ظالم روباه باز ))
(( كي زاه اشك مظلومان دلش آيد به رحم
در تمام ابيات فوق كلمه كرك (( پوست )) بيشتر به مضمون معني و مفهوم ميبخشد . مخصوصا اين بيت نظامي :
كه كركينه پوشد بجاي حرير
ز باران كجا ترسد آن گرگ پير
بر دو مطلب تصريح دارد : يكي اينكه گرگ از باران آسيب ميبيند ولي هرگاه كركينه پوشد از گزند مصون مانده ترسي نخواهد داشت . دوم اينكه در فرهنگها كركينه را گرگينه نوشته و پوست گرگ معني كرده اند ، صحيح نمي باشد زيرا در اين صئورت براي گرگ پوشيدن پوست خودش نمي تواند شرط مصون ماندن از باران باشد . معلوم ميشود كركينه آلت و وسيله ديگري است كه گرگ فاقد آن بوده و هست و به شرط تحصيل آن ميتواند از باران ايمن باشد .
پاورقي:
Page: 1
1- نظام ايالات در دوره صفويه . ترجمه كيكاوس جهانداري ص 183 و184 0
Page: 1
2- تاريخ ديار بكريه جلد 2 ص 515 چاپ آنكارا .
Page: 1
3- تكمله الاخار نسخه خطي كتابخانه ملك .
Page: 1
4- نقل از فرهنگ معين .
Page: 1
5- مؤلف گلستان هنر به آقا ميرك نقاش نسبت كرك يراق داده است . ص 139
Page: 1
6- تاريخ ايلچي نظام شاه . نسخه اصلي كتابخانه مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران شماره 22- 2318 .
Page: 1
7- شاه طهماسب صفوي . اسناد و مكاتبات تاريخي به اهتمام دكتر عبدالحسين نوايي ص 55 . تذ كره همايون واكبر تاليف بايزيد بيات چاپ كلكته ص 15 . تذكره اخير كلمه كركي با ضمه ثبت كرده و تلفظ ان را معين نموده است .
1 Comments:
بسیار عالی. در کتاب منشاء الانشاء صفحات 195 تا 198 فرمان/ پروانچه سلطان حسین بایقرا است بنام جلال الدین محمود کرکیرق. در باب این منصب یا شغل و بعضی وظایف آن می توان از این فرمان، مطالبی را دریافت کرد.
Post a Comment
<< Home