لباس و پوشاك تركها، مطابق اسناد بدست آمده كتبي
لباس و پوشاك تركها، مطابق اسناد بدست آمده كتبي
ملت ترك قرنهاي متمادي در آغوش طبيعت زيسته، در دشتهاي بي انتها گله هاي حيوانات را تربيت كرده جنگ و مبارزه نموده، خلاصه يك زندگي پرتحرك و همراه باخطر داشته. آيا در آن اعصار در حيات پرجنب و جوش، براي در امان ماندن از سرما، گرما، باد، باران و برف و تاثيرات آنها و ديگر حوادث طبيعي چه ملزمه هايي بكار برده و چه طرز پوشش ابداع كرده بوده؟
هدف در تحقيقاتي محدود و مختصر، ارزيابي پوشاك ترکان و لوازم اساسي و لباس مناسب با طرز زندگيشان و طي كردن و رسيدنشان به مراحل مختلف در دوخت و دوز آنهاست و اين كوششها در محدوده تثبيت پوشش تركها تا قرن پانزدهم،ادامه می یابد.
بهمين علت در تحقيقات ما، بررسي و كاوش در كتيبه هاي اورهون واويقور، ديوان لغات الترك، قوتاد قوبيليگ، عتبات الحقايق، و داستانهاي دده قورقود، ملزمه اساسي بوده است.بعلاوه با در نظر گرفتن اولويت درغور در آثاري مانند همسايگان شمالي چين تاليف W.Eberhard ورود به تاريخ فرهنگ ترك نوشته بهاء الدين اؤگول – تاريخ فرهنگ ترك قبل از اسلام و آغاز دوره اسلامي تاليف Emel Esin فرهنگ ملي ترك اثر (Ubrahin Kafes oylu) ابراهيم قفس اوغلو، سعي در استفاده از منابع ديگر نيز شده است. ما دستاوردهاي تحقيقاتي را مطابق فهرست زير طبقه بندي و ارزيابي خواهيم كرد:
1- كلاهها
2- لباسها
3- كفشها و چكمه ها
4- تكنيك و لوازمي كه در تهيه پوشاك بكار مي رفته
5- نتيجه
1- كلاهها((LIKLARŞBA:
براي انسانهاي كوچ نشين ترك محافظت سر از سرما و گرما، باد و ديگر حوادث طبيعي و لطمات و آسيبهاي دشمنان لازم و ضروري بوده بعلاوه آنها براي نشان دادن وضعيت و موقعيت اجتماعي به سمبل ها و نشانه هايي نياز داشتند با اين اهداف تركها پوششهاي متنوعي براي سرشان بكار مي برند كه در كاووش منابع در ارتباط با آن با اين اسامي برخورد كرديم:
كلاهBAŞLIQ :
Tasız türkbolmas,börk bolmaz(1)
ترك بدون خادم تات و كلاه بدون سر نمي توان یافت.
Kuturma(2)
كلاهي كه در جلو و عقبش دو بال دارد
SukarlaSukarlaç börkç börk (3)
كلاه دراز
kıymaç börk
كلاهي كه çiğiller برسر مي گذاشتند، كلاه سفيدي كه از پشم و آنقره بافته مي شد(5)
kihhiglig(6)
كلاه كناره دار
كلاه در فرهنگ ترك جايگاه مهمي دارد و سمبل آنها محسوب مي شود. كلاه كناره دارد سه دنده اي مجسمه kul tigin كه شبيه تاج است از ديدگاه فرهنگ چين و از دوران هون به اين طرف كلاهي دست كه در سر خانها و بيگهاي ايل شمال ديده مي شود (7)
در تصاوير مربوط به دوران گوك تركها نيز اكثر كلاه وجود دارد"eber hard" هنگام معرفي تركهاي قبچاق مي نويسد: حكمرانانشان A-jı ناميده مي شوند بهمين علت هم آنها نام فاميلي A-jl را براي خود بر مي گزيده اند. A-j در زمستان كلاهي از پوست سمور بر سر مي گذارد، و در تابستان روي كلاه دگمه هاي از طلا ديده مي شود. نوك كلاه تيز و خميده است وهمه آنهايي كه در رده پائين تر قرار دارند كلاهي از نمد سفيد بكار مي برند(8) پس مي بينيم كه كلاه بشكلهاي مختلف، دراز، خميده، نوك تير، كناره دار، بشكل تاج و انواع مختلف ديگر وجود دارد و چنانكه در مثالهاي بالا ديدم عنصري در تعيين موقعيتهاي اجتماعي افراد مي باشد ماده اوليه ساخت كلاه نيز از طبيعتي كه محل زيست تركمان بوده بدست آمده مانند پشم و پوست و غيره
Kedük: كلاه پوستي كه از زير كلاه خود بر سر مي گذاشتند. كلاه خود كه هرگز وجودش از سر ملت جنگجوي ترك كم نمي شد ماده اوليه اش براي اينكه به پوست سر آسيب نرساند و براي راحتي بيشتر از موي حيواناتي بود كه شكار مي كردند.(9)
Yalgal duruk: باشليق = تكه نمدي كه بر پشت (لباسي بي آستين از نمد كه چوپانان از روي لباس مي پوشند) براي محفوظ ماندن از باد و باران و غيره دوخته مي شود. (10) اين نمونه ساخت نمد را از صدها سال پيش از سوي تركها و ملتمان كه هموار در آغوش طبيعت مي زيسته و مبارزه ها و چاره انديشي هاي او را در برابر شرايط نامساعد جوي افاده مي كند و از اين نظر مهم است. اگر kepenek پوشيدن شبانان را مد نظر داشته باشيم مي بينيم كه yangal duruk همه كلاه مخصوصي بوده كه آنان بر سر مي گذاشتند.
Bütün çük: روسري زنانه. (11) امروزه نيز در آناتولي معمول است و bürüncüık – bürüncek و bürümcek هم ناميده مي شود و آشكار است كه از فعل bürünmek بمعني پوشيده شدن مشتق شده است. با اطلاعاتي كه در دسترس ماست امكان اينكه بگوئيم bürüncek از چه زماني معمول شده، وجود ندارد اما در منابع مي بينيم كه در مورد كلاه فرقي بين زن و مرد نبوده است و بهمين علت مي توانيم اذعان كنيم كه كلاه را هم زن و هم مرد هر دو بكار مي بردند و بهر صورت روسري زنانه نه در دوران اخير با تاثير اسلام معمول و متداول شده.
2- لباسها:
تركها اكثرا كلمه ton/don را در مورد لباس بكار برده و برابر با آن كلمه هاي kehdgü (پوشاك) و kedhüt,kadim(لباس)kedim وkedyü را نيز استعمال كرده اند.(12) مثال:er ton gedhti مردم لباس پوشيد –
Yalıng budunug,çıgany budunug bay kıldlm.
به مرد لخت لباس پوشانده و انسانهاي فقير را ثروتمند كردم.(13)
Ton koy yüngi tap yigüm arpa aş tükel boldıdünyla manya ay kadaş براي پوشش من پشم گوسفند و براي خوراكم آش جو كفايت مي كند اي برادر، انتظار ديگري از اين دنيا ندارم.(14)
Yiturse içürse kedürse kedim at üstem kiz oğlan bu birse telim
به ياران حرب، بايد آب و غذا و پوشاك و لباس بدهد و اسب و برده و كنيزهاي زيادي احسان بكند.(15)
در كاوشي كه در منابع بدست آمده، بعمل آورديم، در ارتباط با اقسام لباس، اسامي زير را تثبيت كرديم:
yalma – خفتان، خفتان كلفت. (16)
Yarıkınd yalmasında yüzartuk okun urtı
بيشتر از جلوگيري به زره و خفتانش زدند.(17)
Kaftan : خفتان، گذشته از اين كه بعضي از لغت نامه ها، اين كلمه را فارسي و بعضي ها تركي مي دانند، اين مورد نيز كه محمود كاشغري در بسياري از جاها از خفتان نام برده شايان دقت است Er kaftan yaxındı مرد قبل از اينكه دستهايش را در آستينش فرو ببرد دو دگمه ها را ببندد، خفتانش را بروي دوشش انداخت. (18)
از اين مثال به دكمه و جا دگمه دار بودن خفتان و باز از مثالي در ديوان لغات الترك “ol
kaftan kurşadı” به كمردار بودن آن پي مي بريم. و دليل صحت اين مدعا نيز نوشته هاي Eberhard است كه مي نويسد: جا دگمه لباسهاي تركها در سمت چپ مي باشد.(19)
در داستان دده قورقود همانگونه كه از خفتان قرمزي كه در روزهاي شادي و سرور مي پوشيدند سخن مي رود از هديه اي هم كه عروس بنام خفتان قرمز بلوغ به داماد مي دهد، بحث مي شود.
اين مثالها قسمتي از معني هايي را كه خفتان در زندگي اجتماعي تركها افاده مي كرد، نشان مي دهد و باز در دده قورقود از بحث درباره خفتان پشت چاكدار (ardı yırtıklu) پي مي بريم كه خفتان داراي چاك نيز بوده، تركها اكثرا به خفتانهاي آستردار پوشش دار (kapama) مي گفتند و كلمه هاي kemsel يا kemsal نيز از سوي قرقيزها در مورد خفتاني كه آستر پنبه اي درشته بكار برده مي شد.(20)
Çekrek kapa: خفتان پشمي بدون جيب كه برده ها مي پوشيدند(21)
içmek: بالاپوشي كه از پوست بره دوخته مي شد (22)
içük: بالاپوشي كه از پوست سمور و غيره دوخته مي شد(23)
kulakton: لباس آستين كوتاه (24)
kedhük: باراني (kepenek)(25)
yaptaç: نوعي باراني كه چوپانها مي پوشيدند (26)
çengşü: كت كوچك (27)
مي دانيم كه خفتان در ميان لباسهاي تركها بخصوص لباسهايي كه از رو مي پوشيدند جاي مهمي داشته و آن را از پوست روباه و سمور و بره درست مي كردند و لباسهاي پشمي بدون جيب(çekrek kappa) اختصاص به برده ها داشته است.
و اين نشانگر موقعيت و وضعيت اين عنصر(خفتان) در اجتماعات بشري آن روزگار بوده و اگر چه ويژگيهاي آن بطور كامل در منابع ذكر نشده باشد از مثالهاي بالا پي مي بريم كه تركها اكثرا كت کوچك با آستين كوتاه مي پوشيدند و بهرحال آنها كه زندگيشان را روي اسب مي گذراندند حتما داراي شلوار نيز بودند كه در ارتباط با آن، با كاوش در منابع كلمه "um "و"yişim" را تثبيت كرديم.
Um: شلوار، زير شلوار (28)
Yeşim: آنچه كه در سرما براي محفوظ ماندن زانوها از سرما مي پوشيدند (نوعي شلوار گشاد)(29)
مي توانيم بگوئيم كه اينها نوعي شلوار بودند كه چون تركها خفتاني بلند روي لباسهايشان برتن مي كردند ديده نمي شدند و حالت زير شلواري داشتند ولي منابع چيني با دقت زياد از شلوار چرمي هونها سخن مي گويند (30). قازاقها هنگام سياحت شلوار گشادي بنام sabrar مي پوشيدند كه محرف كلمه فارسي شلوار مي باشد. در مزار تركها، مربوط به عصر آهن به شلوارهاي تنگ زياد برخورده اند (31) كه گمان مي رود اينگونه شلوارها براي پوشيدن چكمه و زانو بند راحت تر و مناسبتر بوده است.
بهر حال شلوار را بهر شكل و شمايل كه بوده ملتهاي ديگر از تركها آموخته اند”eber hard” مي نويسد: لباسهايشان (تركها) از پوست و شلوارهايشان از چرم است، چيني ها پوشيدن شلوار را از اينان ياد گرفته اند. (32)
پوست براي تركها راحت ترين ملزمه اي بود كه مي توانستند در اختيار داشته باشند و بديهي و طبيعي است كه آن را در تمام صفحات زندگي و براي برآوردن نيازهاي ضروريشان بكار گيرند.
گفتيم كه تركها عموما لفظ don يا ton را در مورد لباسهايشان بكار مي بردند و آن را برنگهاي مختلف سفيد يا سياهakton وkara ton در داستانهای دده قورقود مشاهده مي نمائيم:
Ağ otağı koyaban,kara otağa giren kızlar.ağ tonlar çıkarup karalarıgeyen kizlar
دختراني كه اتاق سفيد را گذاشته به اتاق سياه مي روند
دختراني كه پيراهن سفيد را در آورده، سياه ها را می پوشند.
در اينجا مي بينيم كه تركها علاوه بر لباسهايي كه در روزهاي شاديشان مي پوشند لباسهاي مخصوصی هم براي روزهاي غزاداري دارند. باز در كتاب دده قورقود:
Günü geldi sasi dinlu kafir başın kesdüreyim senün için egni bak demür donum saklar dum bu gün için günü geldi(34)
وقتي كه سخن از demirdon لباس آهني، مي رود روشن است كه منظور زره يا نوعي لباس زره دار است. Don يا لباس كه عنصري جدانشدني از تفكرات و داوريها و موقعيت ها در زندگي روزانه مان مي باشد از ديد تركمان جايگاه مهمي دارد: مثال براي كودكي كه متولد نشده لباس دوخته نمي شود.
Doğmadik çocuğa don biçilmez.كه منظور: آماده شدن پيش از موعد براي آنچه كه هنور پديدار نيست و بدست نيامده درست نيست(35)
3- چكمه و كفشها
قديمي ترين كلمه اي كه براي چكمه بكار برده شده oguk مي باشد
oguk: چكمه (36). اين كلمه اكنون نيز در ميان تركهاي tobol و قرقيز بصورت uyuk بكار مي رود (37)
كلمه هايي كه هم معني و معادل كفش اند بخصوص در ديوان لغات الترك بسيار بكار برده شده
çaruk: چارق (38)
Edük/Etük: كفش، پاپوش (39)
Büküm Etük: پاپوش و كفش زنانه (40)
Izlik: چارق دوخته شده از پوست (41)
Mükim: كفش زنانه (42)
لوازم دوخت كفش و چكمه پوست و نمد بود، محمود كاشغري هنگام توضيح كلمه oyma مي نيوسد: نمد تركمني كه در دوخت چكمه بكار مي رود (42)
در مثالهاي بالا چارق و edük بويژه بمعني كفش بكار رفته. در داستانهای دده قورقود به يك نكته در عبارت “edügünnün koncuna soktu”(به ساق كفشش فروبرد) (44)در اینجا به يك نكته برمي خوريم و متوجه مي شيوم كه edük داراي konç (ساق) نيز بوده كه گويا كوتاه و مانند چكمه بلند نبوده است. و نوعي كفش بشمار مي رفته (كفش ساق كوتاه) زيرا هنوز هم در آناتولي كلمه هاي edük , edik بمعني كفش بكار مي رود.
تركها براي محافظت از پاهاي خود در برابر تاثيرات طبيعت پرخاشجو و براي راحت تر حركت كردن مجبور بودند پوششهايي براي آنها اختراع بكنند و بسته به محل و موقعيت از كفشهاي بدون ساق يا با ساق يا چكمه استفاده مي ركردند. و تفاوتي كه قرنها پيش بين كفشهای زنانه و مردانه بوده از نظر فرهنگ ترك شايان دقت است.
4- لوازم تكنيك در ارتباط با پوشاك
بايد دانست كه جدا از اينكه لوازم اصلي پوشاك تركها، پوست و پشم بوده از پارچه هاي مختلف نيز در دوخت لباس استفاده مي كردند بخصوص كه مي دانيم پارچه هاي ابريشمي را از چيني ها مي خريدند. در ديوان لغات الترك به نمونه هاي بسياري، در اين مورد برمي خوريم
ay: پارچه ابريشمي نارنجي رنگ
barçın: پارچه ابريشمي
çit: ابريشم چيني با نقشهاي رنگارنگ
eşgiti: ابريشم و پارچه ابريشم دار
koçaç: پارچه چيني ابريشم دار
kez: پارچه چيني ابريشم دار
şalaşu: نوعي بافته چيني
zürküm: نوعي پارچه ابريشم دار چيني
مي دانيم كه تركها زمان و موقعيت زندگي مناسب براي پرورش ابريشم نداشتند و طبيعي است كه برخي لوازم و وسايل دوخت را از ملل ديگر گرفته باشند. مثالهاي زير فرهنگ و تكنيك لباس و دوخت آن را در ميان تركها نشان مي دهد.
emşen: پوست بره كه از آن بالاپوش درست مي كردند(45)
koyma: پوست ، كرك (46)
tügme: دگمه (47)
ulağ: وصله لباس (48)
kön: پوست اسب (49)
oyma: نمد تركمي كه در ساخت چكمه بكار مي رفت(50)
küpüık: دوخت درشت و يك در ميان – گذاشتن و دوختن يك لايه پنبه ميان پارچه (51)
yamamak: وصله كردن لباس. (52) مثال “o ton yamadı” او لباس را وصله كرد.
yigne: سوزن (53)
tikmek: دوختن (54) مثال”er ton tikdi” مرد لباس دوخت
tikiglik: لباس – لباس دوخته (55)
tikdürmek: سفارش دوخت لباس دادن (56)
tonluk: پارچه لباسي (57)
,çikinmek: محكم دوختن (58)
tonanmak: لباي پوشيدن (59)
ütük: اتو و آن تكه آهني بشكل ماله بود كه گرم كرده و براي خواباندن جاي دوخت در لباس روي آن مي گذاشتند (60)
yilik: جادگمه (60)
tonçı: لباس فروش
etükçi: كفاش
yüng: پشم (62)
çupra: لباس كهنه (63)
Kenhindi ton: لباسي كه زياد پوشيده مي شود (64)
مي بينيم كه تركها در ارتباط با لباس و اشياء و لوازم دوخت و دوز و غيره و فرهنگ آن اصطلاحات و كلمات زيادي دارند. ماده اوليه پوشاكشان را پوست و پشم تشكيل مي دهد و دقت و توجه آنها به لباس از لوازم دوخت و دوز، دگمه و جا دگمه و انواع دوخت و اتو و غيره معلوم و آشكار است.
5- نتيجه:
بعنوان نتيجه مي توانيم بگوئيم پوست و پشم از لوازم ضروري لباس تركها بوده، علاوه بر آن از پارچه هاي بافته شده با پنبه و ابريشم نيز استفاده مي كردند ولي پوست اساسي ترين و قديمي ترين آنها بوده است. پيشرفت اويقورها در بافت پارچه بعلت تحول در زندگي و ايده ئولوژي ديني شان مسلم و محقق است. در حاليكه بودايسم انسانها را از كشتن حيوان بهر علتي منع كرده و اوضاع و محل زندگي آنها نيز مشوق شان در استفاده از ابريشم و پنبه و پشم بوده است تركها كه با شكار در دشت و كوه و جنگل و پرورش گله ها و رمه ها روزگار مي گذرانيدند ماده اصلي لباس و كلاه و كفش اشن را چرم و پوست و پشم تشكيل مي داده و پرورش گله ها و رمه ها روزگار مي گذرانيدند ماده اصلي لباس و كلاه و كفش شان را چرم و پوست و پشم تشكيل مي داده و قانون طبيعت نيز چنين حكم مي كند و تركها اين كار را نه تنها براي رفع نياز كه بر پايه راحتي و دقت و ظرافت و سليقه انجام مي دادند. دگمه، جادگمه، دوخت منظم دوخت با فاصله يا يك در ميان، سوزان، اتو و …. دليلي قاطع و روشن براين مدعاست. همان كه امروزه خياط و كفاش ناميده مي شود و … همه اينها دليل بر ارج نهادن تركها به تكنيك دوخت لباس و كفش و برتري آنها بر ساير ملتهاست.
نویسنده:دکترمراد اؤزبئی
مترجم:محبوبه هريسچيان
منابع:
1- محمود کاشغری:دیوان الغات(تصیح بسیم آتالای)
2- گوکیای اورهان شاییک:ددم قورقودون کیتابی
3- محمود کاشغری:دیوان الغات(تصیح بسیم آتالای)
4- A.g.e.I
5- A.g.e.I
6- A.g.e.I
7- اسین،ائمئل:ا دیوان الغات سلامیییت ین اؤرنکی تورک کولتورتاریخی وه ایسلاما گیریش،ایستانبول1978
8- W.eberhard:چینین شیمال قونشولاری(مترجم:نعمت اولوغتغ)آنکارا،1942
9- دیوان الغات
10- دیوان الغات
11- A.g.e.I
12- A.g.e.I
13- ائرگین،محرم:اورحون آبیده لری،ایستانبول،1988
14- یوسف خاص حاجیب:قوتادقوبلیگ
15- A.g.e.I
16- دیوان الغات
17- ائرگین،محرم:اورحون آبیده لری،ایستانبول،1988
18- محمود کاشغری:دیوان الغات(تصیح بسیم آتالای)
19- W.eberhard:چینین شیمال قونشولاری(مترجم:نعمت اولوغتغ)آنکارا،1942
20- اؤزگول بهاالدین:تورک کولتور وه تاریخینه گیریش،
21- محمود کاشغری:دیوان الغات(تصیح بسیم آتالای)
22- A.g.e.I
23- A.g.e.I
24- A.g.e.I
25- A.g.e.I
26- A.g.e.III
27- A.g.e.III
28- A.g.e.III
29- A.g.e.III
30- اؤزگول بهاالدین:تورک کولتور وه تاریخینه گیریش،
31-
1 Comments:
Hızlı ve hd porno sex pornolar
Post a Comment
<< Home