Saturday, September 18, 2004



لباس های زنان و مردان
komican
پوشش لباس

پوشش مردان كت بسبتاً بلند و ساده و بدون مدلي بنام “ دون “ به همراه شلوار كمر كش دار و گشاد و خشتك داري بنام “ تونمان “ ( تنبان ) بود كه هر دو را از يكنوع پارچة سياه بنام دبيت مي دوختند ، بعد از سالهاي 1330 كت و شلوار باب شد .
براي بند تنبان ها از يك بند دست باف بنام “ تونمان باقي “ استفاده ميكردند كه محكم بود و حالت ارتجاعي نداشت و آنرا بايد با گره زدن محكم ميكردند .
پيراهن هاي مردانه عموماً آستين بلند بود و داراي دامن بلندي بنام “ اتك “ بود كه تا نزديك زانو مي رسيد و يقة آنها راسته و باصطلاح يقه آخوندي بود و در قسمت بالا دو يا سه دكمه به يقه دوخته ميشد و الباقي يكپارچه بود و بايد پيراهن را از بالاي سر پوشيده و يا بيرون بياورند .
زنان هم از دو جور پوشش استفاده ميكردند ، خانم هاي مسن و پير از پيراهن بلند و گشاد با شليته و شلوار و سربند مخصوصي بنام “ كله ياقه“ كه عبارت بود از يك روسري بزرگ سفيد رنگ كه بر روي سر انداخته و از زير گلو آنرا با سنجاق محكم ميكردند و روي آن هم يك روسري لوله شده و رنگي را عمامه ميكردند ، روي لباس هم نيمتنه كت مانند به تن مينمودند ولي چادر به سر نميكردند ، اما خانم هاي جوان همين لباس هاي معمولي روز را پوشيده و چادر رنگي هم به سر ميكردند .
مردان از دوران كودكي مقيد به پوشاندن سر خود با كلاه بودند و اين كلاه را در تمام مدت عمر بايد بر سرشان مي گذاشتند و هرگز نبايد از سرشان برداشته مي شد . در اين رابطه خاطره اي را آقاي حاج مسيب جاويدراد از دوران جواني خودش تعريف كرده است :
من در هيجده سالگي با دختر حاج محمد ( كه الان همسر و مادر بچه هايم است ) تازه نامزد شده بوديم و يكروز به فرمان پدرم ، براي تهية كود و باركردن و حمل آن به زمين و پخش آن در زمين زراعي ، به همراه ابوالمعصوم شادان به منزل حاج محمد رفته بوديم .
در آن ايام روابط پسر و دختر بقدري محدود بود كه ما حتي بعد از نامزدي هم خود را مجاز به صحبت كردن با همديگر نميدانستيم ، و به همين دليل از همديگر خجالت مي كشيديم.
در حين كار در حياط و بارگيري و ريختن كود به جوال ، ناگهان نامزدم از اتاق بيرون آمد و وبه محض اينكه من چشمم باو افتاد از خجالت رويم را به طرف ديگر برگرداندم .
در اثر اين حركت ناگهاني ، كلاهم از روي سرم بر زمين افتاد و من از خجالت اينكه كلاهم از سرم افتاده از آنجا بسرعت خارج شدم و دوان دوان خود را به خانه مان رسانده و در جايي پنهان شدم تا مبادا كسي مرا بدون كلاه ببيند ، بعد از مدتي ابوالمعصوم كلاه مرا آورد و به سرم گذاشتم .
ضرب المثلي داشتند و مي گفتند “ كلاه براي گرما سرما نيست براي عار و ناموس است “ ولي بعد از حاكم شدن رضا شاه در جريان يكسان كردن پوشش مردان و زنان اين مثل كم كم از خاصيت افتاد .
در همين رابطه نيز ، ذكر يك روايت را بي مناسبت نميدانم :
در همان زمان رضا شاه يكي از همشهريان عيسي آبادي به همدان رفته بود . وقتي در خيابان قدم ميزد پاسباني به او نزديك شده و خواسته بود كه كلاهش را از سرش بردارد .
آن مرد از برداشتن كلاه خجالت مي كشيد و خودداري ميكرد ولي پاسبان به زور كلاه را از سر او قاپ زده و براهش رفت . آن مرد خودش را به پاسبان رساند و گفت :
آقاي پاسبان ، حالا كه كلاه مرا برداشتي ، آيا ديگر وضع مملكت درست ميشود ؟
انواع مختلفي از كلاه بر حسب طبقات مختلف اجتماعي و شرايط اقتصادي افراد ، مورد استفادة مردان قرار ميگرفت از قبيل كلاه نمدي سياه و زرد ، كلاه دوره دار ، كلاه نخي ، كلاه پوستي ، كلاه پوست بره اي ، كلاه پهلوي و كلاه چشمك دار .
انواع لباسها و كارهاي دستي و هنري عبارت بودند از :
لباسهايي از قبيل :
تورچارقد (روسري توري ) ، ساچاخلي چرقد( روسري هاي ابريشمي رشته دار) ، شلته ( شليته ) ، دوواخ ( رو بندة عروس ) ، كله ياقي ( عمامة زنانه ) ، چادرگلي ، كوينك ( پيراهن) ، هورمه جوراب ( جوراب بافتني ) ، شال ، الجك (دستكش) ، بورك (كلاه) ، دون (كت) شلوار (تونمان يا تنبان) ، كليجه و پوستين ، مخمل كت دبيت ، متقال (نوعي پارچة محلي باف) ، نجمه (چلوار) ، لاستيك ( نوعي پارچة پلاستيكي) ، يخدان ( جعبه و صندوقچه) گوزگه (آينه) بز(نوعي پارچة زبر) ، جنه پالاس (گليم محلي) ، زيرپايي ، قالي ، تايچا (كيسة گليم باف) پشتي ، جوال (گووالا) ، كيسه ، جاجيم كه در موارد مختلف مورد استفاده قرار ميگرفتند .

0 Comments:

Post a Comment

<< Home