Saturday, January 15, 2005

چاروق دوزي در زنجان



مكملي، محمدكاظم. "چاروق دوزي در زنجان". دوره 16، ش 187 (ارديبهشت 57): 54-60، تصوير.

خلاصه: شرحي برسابقه تاريخي چاروق دوزي ـ ابزار و لوازم كار ـ مواداوليه موردنياز: چرم، مقوا،‌فنرآهني، چوب،‌پارچه مخمل،‌ميخ، زيگزال‌زري‌دار، سيم‌گلابتون، نخ ابريشم، نخ دوخت، نخ تابيده ـ طرز تهيه و دوخت و قالب‌گيري ـ بازار فروش و ميزان توليد.



چاروق دوزي در زنجان
محمد كاظم مكملي


الف – سابقه

چاروق عبارت از پاپوش و پاي افزار است كه از قديم الايام مورد استفاده

بوده و باشاكال مختلف و تهيه و ساخته مي شده و قسمت اعظم ساختمان آن درقديم از چرم بوده است. در فرهنگ معين تحت عنوان چاروق چنين نوشته شده است« چارق { تركي = چارغ = چاروق} كفش چرمي كه بندها بساق پا پيچيده مي شود. پا تا به ، پاليك.» درزير اين شرح زير چاپ شده است.

دراصطلاح محلي به لهجه تركي چاروق را ( چارخ) تلفظ ميكنند.

چاروقي كه مورد نظر ماست و هم اكنون درزنجان بصورت يك صنعت دستي ظريف ساخته و عرضه ميشود با چاروقي كه در ادبيات ما از آن نام برده‌اند( چارقت دوزم كنم شانه سرت « مولوي» ) يا در قديم مورد استفاده بود، بكلي مغاير و كاربرد آن نيز متفاوت است. جچارق در گذشته نوعي كفش و پاپاوش بوده كه از چرم ساخته مي شده و در روستاها بيشتر چوپانان از آن استفاده مي كرده‌اندو اغلب بدون پاشنه بود، با تسمه‌هائي كه به ساق پا مي پيچيده‌اند. درسالهاي اخير نيز در زنجان نوعي از چاروق ساخته مي شد كه رويه آن از چرم قرمز رنگي بود كه دباغهاي زنجان با دست عمل مي اوردند و كارخانه‌اي نبئود . اين نوع چاروق بدوت تسمه و بند بوده است با نوك عقابي برگشته و در آن هنگام كه بازار كفاشان زنجان رونقي داشت و كفش ماشيني در كار كفش دوزي و كفاشي وقفه ايجاد نكرد. يعني تا 20 سال پيش ، ازاين نوع چاروق ساخه ميشد ولي امروز بطوذ كلي مترك شده و ديگر كسي از آن نو چاروق درست نمي كند.

چاروق ظريف كه مورد نظر و مووع بحث ماست فرم وشكل خاصي دارد با مواد اوليه ويژه‌اي كه صرفا براي راه رفتن روي قالي و اطاقهاي مفروش ساخته مي شود كه سابقاً پشت بسته و بدون پاشنه بود ولي چند سالي است كه بصورت نعلين و پانه دار ساخته مي شود و فقط كف آن از چرم و رويه آن برنگهاي مختلف از نخهاي ابريشمي و سيم گلابتون بافته و تزئين مي شود.

بمنظور بررسي اين صنعت ظريف نوپا در تنها كارگاه كوچكي كه توليد چاروق مي پردازد پاي صحبت استاد آزاد علي محمدي مي نشينيم. در مورد سابقه چاروق دوزي ميگويد:

- چاروق دوزي از خيلي قديم متداول بود و كشاورزان خودشان آن ار از چرم خام درست ميكردند ولي بعدها چرم پخته بكار گرفته شد، ولي بصورت امروزي شايد كمتر از صد سال است كه توليد ميشود قبل از همه استاد كاري بود بنام جعفر كه در اين زمينه كار ميكرد.

بعد از او شخصي بنام رضا اين كار را دنبال كرد و سپس آقاي اصغر خطيبي كه استاد من بود در اين زمينه فعاليت داشت كه تا 6 سال پيش تنها كارگاه چاروق دوزي زنجان را اداره ميكرد و من تنها شاگرد اين كارگاه بودم كه از 18 سالگي با ايشان همكاري ميكردم و بعدها شاگرد ديگري نيز وارد كارگاه شد پس از 7 سال شاگردي و كار با استاد رموز كار را آموختم و خود كارگاهي مستقل داير كردم و پنج سالي هست كه خودم در اين كارگاه فعلا تنهاكارگاه چاروق زني زنجان است كار ميكنم زير استاد اخيراً كارگاهش را تعطيل كرده و بكار ديگري روي آورده است.

ما قبلاً چاروق‌ها را بصورت پت بسته و بدون پاشنه درست ميكرديم و امروزه بصورت دمپائي و پاشنه بلند تهيه ميكنيم مگر اينكه كسي سفارش داده،‌بخواهد بصورت سابق برايش بدوزيم.

ب – ابزار كار:
ابزار كاو وسايل مورد استفاده براي تهيه چاروق بشرح زير است:

1 – گزن ( اصطلاح محلي گعزن) قطعه فلزيست مثل تيغه كارد بطول 17 تا 20 سانتيمتر و به ضخامت 1/5 ميليمتر و پهناي 3 سانتيمتر كه يك سر آن با

طرحي از چاروق كار زنجان:

پيچيدن پارچه بصورت درآمده و سر ديگر آن با زاويه‌اي در حدود 60 درجه بصورت تيغه تيزي درآمده كه براي بريدن چرم بكار ميرود(شكل1).

2 – چرمكي وسيله‌اي فلزي و براي كوبيدن چرم است و حدود 16 سانتيمتر طول داشته ،‌قطرش در زول آن متفاوت است(شكل 2).

3 – چكش براي ميخكوبي و جا كردن قالب در چاروق با شكل مخصوصي نظير چكش كفاشان(شكل 3).

4 – قلاب – ميله‌اي است فلزي داراي دسته چوبي است و نوك ميله بصور قلاب درآمده كه براي يافتن رويه چاروق بكار ميرود(شكل4).

5 – درفش – ميله اي فلزي است داراي دسته چوبي كه نوك ميله به پهناي 2 ميليمتر بصورت تيغه درآمده و براي سوراخ كردن چرم بمنظور دوختن و تعيين مسير سوزن و نخ دوخت بكار ميرود(شكل 5).

6 – گازانبر (ميخ كش) نظير گازانبر نجاري با اندازه كوچكتر از آن ( شكل6).

7 – گاز چرم كش كه داراي ساختمان ويژه‌اي است كه گوشه‌ها و لبه‌هاي چرم را با آن محكم كشيده و روي قالب چوبي سوار و با ميخ محكم مي كنند(شكل 7).

8 – شانه چوبي براي شانه كردن گل‌هاي روي چاروق.

9 – قيچي معمولي براي بريدن آستري و نخ و مقوا و غيره.

10 – سنگ چاقو تيز كني ( باصطلاح محلي بلر براي تيز كردن گزن يا نوك درفش.

11 – قالب چوبي به اندازه‌هاي مختلف.

پ – مواد اوليه مورد نياز:
مواد اوليه لازم براي تهيه و ساختن چاروق دو دسته است اول مواديكه درساختمان كف و تخت و پاشنه چاروق بكار ميرود دوم مواديكه درساختمان رويه مورد مصرف دارد.

اول : مواد مصرف در كف و پاشنه

1 – چرم – چرميكه براي ساختن چاروق بكار ميرود، توسط دباغيهاي خود زنجان تهيه مي شود- چرم كارخانه‌اي بدرد اين كار نميخورد- اين چرم صرفاً از پوست گاو تهيه مي شود و اغلب برنگ قرمز آماده و عرضه ميگردد. در ساختمان چاروق‌هاي سابق تمام كف و و رويه از چرم بود ولي امروزه فقط كف و پاشنه را چرم تشكيل مي دهد و رويه از نخهاي الوان ابرايشمي است بشرحيكه ذكر خواهند شد.

2 – مقوا: مقواي مورد مصرف همان مقواي معمولي است كه براي ساختن جعبه‌هاي كفش وشيريني و غيره بكار ميرود و آنرا بكار ميبرند و آنرا براي صاف بودن داخل چاروق و كف آن بكار مكيبرند كه روي آن با پارچه مخملي پوشيده ميشود.

3 – فنر آهني ( فلزي) بين پاشنه و پنجه چاروق بكار ميرود براي جلوگيري از خم شدن و تا خوردن كفو تخت چاروق ( بين مقواو چرم).

4 – چوب: براي تهيه پاشنه از چوب استفاده مي شود بدين ترتريب كه چوب را بصورت پاشنه بارتفاع 3 تا 4 سانتيمتر و بابعاد مختلف بسته به اندازه و شماره چاروق، كه قبلاً توسط نجارها ساخته شده است، خريداري و درساختمان چاروق بكار ميبرند.

5 – پارچه مخمل: باري آستر چاروق و پوشش رويه پاشنه چوبي.

6 – ميخ : باري اتصال كف چاروق به پاشنه و محكم كردن آستري بر روي پاشنه و اتصال چرم زير پاشنه چوبي از ميخهاي چهار گوش زير ( ميخ سايه) استفاده ميشود.

دوم : مواد مورد مصرف در رويه چاروق:

1 – زيگزال زري دار: نوار باريكي است بصورت زيگزال كه در تبريز بافتهو تهيه مي شود و به دو رنگ زرد ( طلائي) وسفيد ( نقره‌اي) درچاروق دوزي بكار ميرود. در اطزراف رويه چاروق دو يا سه رديف از اين نوار با نخ به قسمت چرمي دوخته مي شود و داخل پاشنه نيز به وسيله زيگزال زينت داده مي شود.

2 – سيم گلابتون: جنس همان سيم گلابتوني كه در كرهاي زردي دوزي مشهد يا گلدوزي بمنظور تهيه سجاده و جانمازي و روميزي و غيره بكار ميرود در رويه چاروق استفاهد مي شود. سيم گلابتون ازپاكستان وارد مي شود و چاروق دوزها از تهران خريداري ميكنند با خامت‌هاي متفاوت و رنگهاي سفيد ( نقره‌اي) و زرد( طلائي) سيم گلابتون اكثراً بصورت مخلوط و تابيده شده با نخ ابريشم باري بافتن رويه چاروق بكار ميرود.

3 – نخ ابريشم : نخ ابريشم برنگهاي مختلف سفيد ،‌زرد، قرمز، مشكي، آبي، و سبز بكار گرفته مي شود كه براي يافتن رويه چاروق كه به تنهائي و يا مخلوط و تاييد شده با سيم گلابتون مصرف ميشود.

4 – نخ دوخت: نخ قرقره معمولي كه د ويا سه لايه بهم تاييده ده و براي دوختن زيگزال به قسمت چرمي رويه بكار ميرود.

5 – نخ تابيده ( اطلاح محلي ارش Arech) به قطر يك ميليمتر براي دوختن و جمع كردن ازاطراف چرم كف چاروق بشرحيكه خواهد آمد.

ت – طرز تهيه و دودخت چاروق:
براي ساختن چاروق مراحل مختلفي وجود دارد به تتريب زير:

1 – قبلاً يك ورق چرم بزرگ را به اندازه‌اي مختلف كه مورد نظر است مطابق شكل 9 كه نظير شكل كف يا اطوري معمولي است و بريده و آنها را در ظرفي پر از آب خيس ميكنند تا براي دوختن و قالب كشيدن نرمتر و آسانتر باشد.

2 – سپس هر يك از چرمهاي خيس شده را از طول تا كرده و تقريبا از وسط

1- گزن از پهنا

2- چرمكي

3- چكش

4- قلاب

5- درفش

6- گاز انبر (ميخ كش)

7- گاز چرم‏كش

8- شانه چوبي

كناره بوسيله درفش سوراخ ميكنند تا هنگما دوختن اطراف چاروق قرينه و يك اندازه باشد.

3 – س از اين مرحله از يك سوراخ كناره با نخهاي تابيده ( ارش) شروع بكوك زدن ميكنند تا بسوراخ قرينه برسند بطوريكه اولاً نخ از وسط ضخامت چرم عبور كند( شكل 10) بعبارت ديگر پس از دوخته شدن از كف چاروق، نمايان نبوده و ديده نمي شود. ثانياً نخ را كمي مي كشند تا اطراف چرم مثل سر يك كيسه يا ليفه قدري جمع شود(شكل11) و سپس براي صرفه جويي در مصرف چرم تكه كوچكي از چرم بشكل مربع به قسمت پاشنه دوخته مي شود.

4 – پس از اينكه چرم با ين صورت درآمد آنرا به قالب چوبي ميب كشند و بعداً اطراف چرم يعني قسمتهاي كوك شده را با گاز چرم كش گرفته و محكم ميكشند و با ميخ بر روي اقلب چوبي محكم ميكنند، چرم در اين مرحله هنوز خيس است ولي وقتي بقالب كشيده شد و ميب مناد تا خشك شود و شكل اصلي را بخود بگيرد.

5 – پس از خشك شدن چرم فنر- گذاري پاشنه شروع شده و از قالب خارج مي شود.

6 – پس از خارج شدن از قالب‌مقواي كف چاروق چسبانده مي شود و زيگزال اطراف چاروق ( يك يا دو رديف) دوخته شده و سپس مخمل داخل چغاروق به صورت آستر چسبانيده مي شود.

7 – پس از اين مرحله پاشنه نيز بوسيله ميخ به قسمت چرمي محكم شده ولي قبلاً بدنه پاشنه چوبي با پارچه مخملي پوشيده مي شود( بوسيله چسب مب چسبانند)

( شكل 12).

8 – پس از كشيده شدن آستر مجددا چاروق نيمه تمام به قالب چوبي كشيده ميشود و براي ايفتن رويه آماده مي گردد.

9 – براي يافتن رويه قبلاً رشته نخي از نوك چاروق( شكل 12 نقطه A) به قسمت كب قالبي چوبي ( شكل 12 نقطه B) بنام نخ شيرازه كشيده مي شود كه دو لايه است و درقسمت B سرنخهاي شيرازه با ميخ بر كعب قالب چوبي نشسته و محكم مي شود.

10 – رويه چاروق را رشته نخهاي بافته شده بصورت خطوط موازي و عمود بر شيرازه بفواصل 5/1 تا 2 ميليمتر تشكيل ميدهد ولي در بافتن رويه از يك رنگ نخ استفاده نمي شود بلكه اين رشته نخهاي موازي كه درچاروق‌هاي نمره بزرگ به 28 تا 30 رديف موازي ميرسد حداقل از چعهار نرگ تشكيل مي شود ( شكل 13 ) كه بصورت چهار يا پنج رديف متوالي ازيك رنگ را شامل مي شود و هر يك از اين رشته‌ها با قلاب يا بصورت زنجيره‌اي بافته مي شود و يا از نخ تابيده شده با سيم گلابتون نخ كشي مي شود بدين ترتريب كه يك سر نخ يا زنجيره به يك لبه چرم محكم شده و دذر وسط به نخ شيرازه محكم مي گردد و با همان طول به لبة قرينة چرم متصل مي ود.

11 – پس از تمام شدن رويه، اطراف نخ شيرازه بصورت قرينه سه رديبف قلاب دوزي مي شود و به ترتيبي كه جمعاً عرض قسمت بافته شده به حدود يك سانتيمتر مي رسد و نخ شيرازه پوشيده شده و ديده نمي شود. رديف اول و دوم بوسيله نخ ابريشم و رديف سوم يا كنارهاي شيرازه بوسيله سيم گلابتون بافته شده و سر اين سه رديف نخ از دو طرف بخود چرم محكم ميشوذد.( شكل 13).

12 – پس از پايان كار رويه و شيرازه، دهنه چاروق بنام پرده‌بند بافته يم شود كه آنهم عبارت از چهار رئيف نخ موازي است از جنس نخ تابيده ( ارش) كه در وسط به شيرازه محكم مي شود و سپس روي اين چهار رديف توسط نخهاي ابريشمي برنگهاي مختلف بافته يمشود بنحويكه عرض پرده‌بند نيز يك سانتيمتر ميرسد.

13 – رديف آخري زيگزال به محل اتصال مخمل توئي و كناره چرم دوخته مي شود.

14 – آخرين مرحله ساختن گل‌هاي رويه چاروق است. هر لنگه چاروق داري دو گل منگوله شكل اسيت كه باصطلاح محلي ( قوتاژلاGottaz ) ناميده ميشود يك گل در نوك پنجه و گل دبگر در محل تلاقي شيرازه و پرده‌بند ( شكل 5) تعبيه مي شود و طرز ساخت آنها متفاوت است بدينمعني كه گل نوك پنجه بطور جداگانه از طريق جمع كردن چند رشته نخ ابريشم كه مثل جاروي كوچكي بسته مي شود ساخته مي شود و با قيچي يكدست شده و سپس با شانه چوبي شانه مي شود تا پرزها از هم باز شده و بصورت منگوله درآيد( شكل 14) ولي گل روي پرده‌بند از جمع شدن سرنخهاي پرده‌بند و شيرازه فراهم ميايد و سپس از طريق شانه زدن بصورت گل در‌مي آيد بديت ترتيب گل نوك پنجه بعد ازبافته شدن رويه نوك پنجه دوخته مي شود و يك رنگ است ولي گل رويه پرده‌بند كه د ورنگ است در جاي خود محكم بوده و بعداً تعبيه مي شود.

ث – بازار فروش و ميزان توليد:
درشهر زنجان همانطور كه قبلاً اشاره شد سابقاً فقط يك كارگاه وجود داشت كه اصغر خطيبي با همكاري دو نفر شاگردش آنرا اداره ميكرده ولي ميزان

توليد خيلي كم و اين صنعت ناشناخته بود و صرفاً براي سوغاتي و بصورت هديه و پيش كش با سفارش قبلي تهيه و به شهرهاي ديگر ميرسيد. تا اينكه بخاطر استقبال كم اين كارگاه تعطيل شد و كارگاه شاگرد وي بنام استاد آزاد علي محمدي به فعاليت ادامه داد. با وجود اين غير از توليدات كارگاه مذكور چند نفري نيز در منزل به هيه و دوخت چاروق مشغول هستند و توليدات خود را در اختيار فروشندگان بازار قرار ميدهند در حال حاضر تعداد 5 مغازه ضمن فروش اشياء ديگري نيز كفش يا صنايع دستي ديگر به فروش چاروق نيز اشتغال دارند.


اگر يك نفر به تنهائي كار كند بطور متوسط در روز قادر به تهيه 4 تا 5 جفت چاروق مي باشددرنتيجه مي توان توليد متوسط روزانه شهر را در حدود 20 تا 25 جفت محسوب داشت.

هر جفت چاروق در حدود / 200 ريال مواد و مصالح اوليه ميبرد كه پس از خاتمه كار جفتي 450 تا 550 ريال بفروش ميرسد.

قيمت اوليه ورد نياز بنا به اظهار استاد كار مربوط در حال حاضر بشرح زير است:

چرذم كيلوئي 420 ريال نخ ابريشم يك لايه كيلوئي 600 ريال سيم گلابتون كيلوئي 3000 ريال زيگزال هر بسته ( شامل 18 يارد) 60 ريال نخ قيطاني كيلوئي 1100 ريال براي دريافت شيرازه نخ تابيده ( ارش) كيلوئي 350 ريال پاشنه بصورت ساخته شده جفتي 20 ريال مخمل براي هر جفت حدود 35 ريال.

در حال حاضر استقبال از چاروق افزايش يافته و براي خريد آن قبلاً بايد به سازنده سفارش داد ولي متاسفانه بمنظور توليد بيشتر تا حدي ازكيفيت هنري كار كاسته شده است جا دارد در اين زمينه تشويق و ارشاد اصولي و منطقي از طرف‌مقامات مسوول بعمل آيد و توليدكنندگان مورد حمايت قرار گيرند.

كراك يراق چيست ؟




منصوري، فيروز. "كرك يراق چيست؟ گرگ باران ديده يعني چه؟". دوره 16، ش 189 و 190 (تير و مرداد 57): 55-58.

خلاصه: بررسي لغت كرك ـ يراق: بچه معني است؟ شغلي بنام كرك يراق در يزد درعهدشاه محمد 950-985 و شاه سليمان 1077-1105- مثل گرگ باران ديده را براي چه منظور بعنوان يك مثل بكار ميبرند.بررسي لغت كرك ـ يراق: بچه معني است؟ شغلي بنام كرك يراق در يزد درعهدشاه محمد 950-985 و شاه سليمان 1077-1105- مثل گرگ باران ديده را براي چه منظور بعنوان يك مثل بكار ميبرند.



كراك يراق چيست ، گرگ باران ديده يعني چه ؟


فيروز منصوري



در كتاب مجهول المؤلفه تذكره الملوك ، در بخش خاتمه كه اختصاص به وضايف مستوفيان ومشرفان و ارباب التحاويل دارد چهار مرتبه از اجناس ارسالي وزراء و عمال وكرك يراقان سخن بميان آمده است . شادروان مينورسكي در تحشيه وتعليقاتي كه بر اين كتاب نوشته اند كلمه (( كرك يراق )) را (( قره يراق )) مرقوم داشته اند . ودر ذيل صفحه 218 كتاب سازمان اداري حكومت صفوي توضيح و تحشيه پرفسور مينورسكي بر اين لغت بدين گونه درج شده است .: (( اصلاح مزبور بزبان تركي است “gorak “ يعني لازم و ضروري “yarag بمفهوم عام از ريشه yaamak بمعني مفيد بودن ، وسيله يا افزاري است كه داراي فايد تي باشد ، مفهوم كلي yarag بمعني اسلحه و تركيب قره يراق يعني : حامل ورساننده ملزومات يا اسلحه .))

استاد دانشگاه گيسن آلمان رهرهرن انگاه كه خواسته كتاب (( نظام ايالات دوره صفويه )) راتهيه و تنظيم كند ، ضمن مطالعه كتابهاي جامع مفيدي بدين لغت برخورده و آنرا چنين تفسير و تعبير كرده است : (( در زمان شاه محمد 95- 985 ه ق تا دوره شاه سليمانئ1105 – 1077 ه ق در يزد با مأ مور ديگري سرو كار داريم بنام (( گرگ يراق سركار خاصه شريفه )) . از توضيح هايي كه گاهگاه منابع داده اند چنين بر ميآيد كه اين مامور براي تامين انواع مختلف پارچه و همچنين ساير اشياء مصرفي و از آن گذشته اشياء قيمتي از طلا ساخته شده صلاحيت داشته است . در دوره شاه اسمعيل اول ظاهراً كسي بنام (( گرگ يراق )) در يزد ساكن ومستقر نبودهاست .هنگامي كه ازطرف دربار كسي را با مبلغي وجه در طول يك سال ببه يزد و كاشان ميفرستاد ندتا اشيائي را كه در بالا ذكر شده تهيه كند بمناسبت از چنين ماموري هم ذكري بميان مي آمد))

اين لغت تركيبي ود يواني در هيچيك از فرهنگها و قاموسها درج نشده و معني نگرديده است و تاكنون ياد ندارم كه در اين باره كسي مطلبي نوشته باشد و نقد و بررسي آن بپردازد . فقط آقاي دكتر عبد الحسين نوائي در بخش حواشي و تعليقات احسن التواريخ جلد 11 در بخشي كه معاني لغات تركي و مغولي را مرقون داشته ذيل كلمه يراق از اين لغت هم يادي كرده و معني آنرا فراهم كنندگان وسايل ، ناظرين خريد ، پيشكاران مرقوم داشته و به تلفظ مرحوم مينورسكي هم اعتراض فرموده اند .

چون اين اصطلاح د ركتابهاي تاريخي دوران صفويه و حتي آق قويو نلويان به كرات ديده ميشود و مفهوم گستردهاي در بر دارد ، لذا براي اولين بار اين اصطلاح را نگارنده بررسي وتحقيق نموده ونظريات خود را ذ يلا باستحضار اهل قلم ومحققين ارجمند رسانيده و اتظار دارد كه هر گاه خوانندگان گرامي نظريات اصلاحي و تكميلي داشته باشند براي درك حقايق و غناي فرهنگ ملي در يادآوري آن بذل عنايت فرمايند .

كرك يراق يعني : ساز و برگ چرمينه و ابزار آلات پوستينه . اشخاصي كه همين وسايل را در قديم به مستوفيان و ارباب التحاويل ارسال ميداشتند يا متصدي اين امور بودند آنان را كرك يراقان ميگفتند . تاريخ نشان ميدهد كه اين صنف بيشتر در شهرهاي يزد و كاشان و اصفهان بسر ميبردند و ساز و برگ وتجهيزات چرمينه قشون وساير طبقات مردم را فراهم مياورند. به مطالب تاريخي ذيل توجه فرمايند :

ابوبكر تهراني در تاريخ ديار بكريه عزيمت اوزون حسن به همدان در سال 872 ه ق و دفع فتنه حسنعلي را مرقوم داشته و پس از آن ورود شاهزاده محمد بيك را باصفهان اعلام ميدارد و چنين ميگويد :

(( در اصفهان براي تجهيز عساكر منصوره قريب يكماه مكث نمود . ديوانيان خاصه شريفه اش مال واجبي آن ولايت را از براي اداي مواجب و مرسومات و كرك يراق بتحصيل نهادند .

عبدي بيك شيرازي در كتاب جديدالقد رتكمله الاخبار موقعي كه وقايع سال 955 ه ق را مينگارد ، ضمن شرح سر گذشت ياغي گري القاس ميرزا و پناهندگي وي بسلطان عثماني ، وحمته آنام به آذربايجان . اعلام ميدارد كه :

(( القاس در سيم شوال از راه بغداد به همدان آمد و اردوي بهرام ميرزا و چراغ سلطان را غارت كرده و كنيزان بهرام ميرزا به ملازمان خود داده ، بديع الزمان ميرزا را همراه خود برده ، متوجه قم و كاشان گشته آنجا را در آن ملك از اموال شاهي كه در ئست كرك يراقان وصناع بود ستاد و بي توقف خود را به در اصفهان رسانيد)).

در جامع مفيدي نيز از اين اصطلاح ياد شده ، وجود كرك يراقان را در يزد نشان ميدهد كه قبلا در مقدمه از آن بحث بميان آمد .

اين اصطلاح تركيبي است از دو لغت تركي بنامهاي : كرك و يراق . كلمه يراق بمعني ساز و برگ و وسايل و اشياء هم كه از پوست ساخته شده و يا بدان نسبت دارد ، از اين كلمه مشتق و نام گذاري شده است . مانند كرك يعني پوستين . كريك بمعني جليقه هاي پوستي يا كت هاي بدون آستين پوستي .

كروك كه بمعني دم آهنگري است و از پوست ساخته شده است وحتي سايه بانهاي درشكه ها كه براي جلوگيري از آفتاب و باران در آنها تعبيه شده و شباهت به دم آهنگري دارد كروك ناميده ميشود .

لغت كرك غير از پوستين در زبان تركي بمعناي اخص پوست بدن انسان هم اطلاق ميشود و بكار ميرود .

در زبان فارسي ضرب المثل معروفي داريم بدين مضمون :

(( كيك در شلوار كسي افتادن )).

ريگ در كفش و كيك در شلوار ))
(( حذر آنگه كني كه در فتدت

كوه را با سخطش كيك فتد در شلوار ))
(( چرخ را با شرفش سنگ فتد ئر موزه


مرحوم دهخدا در امثال و حكم فارسي اين ضرب المثل را : (( مشوش وشوريده و هراسان شدن )) مرقوم فرموده اند. بديهياست كه هر كاه كيك در شلوار افتد جنس شلوار آسيب نخواهد ديد بلكه پوست انسان است كه در معرض آزار و اذيت قرار ميگيرد و گزيدن كيك ايجاد هراس و تشويش ميكند .

همين ضرب المثل بهمين معني ومفهوم در زبان تركي هم معمول است ومرسوم است و هرگاه كسي را در حالت تشويش و ناراحتي وصف كنند ، ميگويند : (( كركينه بيره دوشب )) يعني كيك در پوستش افتاده است در كتابهاي لغت و متون فارسي به كلمه گرگينه دوز و گرگينه پوش هم بر ميخوريم كه بمعني پوستين دوز و پوستين پوش آمده است .

گاه گرگينه ، گه پلنگي پوش ))
(( صيد گاهش ز خون دريا جوش

در آورده مغز جهان را بجوش))
(( دهل هاي گرگينه چرم از خروش


با توجه به معاني و تعابير فوق ودر نظر گرفتن اينكه در تذكره الملوك هرگاه از اجناس تحويلي كرك يراقان سخن بميان آمده صاحبان حرفه هاي خياطي ، شعر بافي و زين سازي هم ياد كرده و همين اصناف با كرك يراقان ارتباط پيدا كرده اند ، از اين رو بظن قريب بيقين متوان گفت كه كرك يراق ساز و برگهاي چرمينه ميباشد كه در آن دوره ماده اصلي تهيه تجهيزات نظامي و وسيله ساخت اسباب و آلاتي بوده است كه احتياجات قسمت اعظم نفرات نظامي و ملزومات جنگي و مصارف عمومي را تامين ميكرده است .

از قبيل ^ انواع چكمه ها و كفشهاي زمستاني و تابستاني ، كمرهاي استه و كمربدهاي نظامي ، كلاه هاي پوستي ، پوستين ها و باراني ها ، واز همه مهمتر زين و ساز و برگ هاي سواره نظام ، تهيه مشكهاي آب و انبانهاي مايعات ، خورجينها ، و سفره هاي چرمي ، ساخت قاب هاي شمشير و خنجر ، تهيه پيش بندهاي چرمي صنعت گران و تخته پوست درويشان . تهيه جلدهاي كتب وغيره وسيله صحافان و جلدسازان. تهيه سازهاي ضربي و الات موسيقي مانند : تار و تنبك ، طبل و طنبوره ، نقاره و ني انبان ، دف و دايره زنگي و غيره كه در ساختمان آنها پوست بكار برده ميشود . بالاخره تهيه و ساخت ساير ابزار آلات پوستي ديگر كه در امور نظامي و مصارف عمومي مورد استفاده قرار مي گرفته است كه بر مجموع اين ابزار آلات و اداره كنندگان اين امور كرك يراقان ميگفتند : ودر زمره همين پوشاكهاي پوستي كه چرميينه پوشان و كركينه پوشان داشتند خز پوشان و پلنگينه پوشان را هم جزو البسه پوستي بايد ياد كرد كه در گذشته اولي اختصاص به درون حرم داشت و تن طنازان و عشوه فروشان را زينت مي داد ولي از دومي در ميدان هاي نبرد پر خاك و گرد استفاده ميشد و هياكل جنگ آوران را هيبت و ابهت مي بخشيد .

گاه گركينه ، گه پلنگي پوش ))
(( صيد گاهش ز خون دريا جوش

فرهنگ معين




بر آن كوه بالا نهادند پاي ))
((پلنگينه پوشان جنگ آزماي

احسن التواريخ جلد12





درباره استعمال لغت كرك يراق بجاي دوزندگان پوشاك چرمي از منابع تاريخي هم ميتوان استفاده كرد .

در سال 940 ه ق موقعي كه سلطان سليمان به آذربايجان لشكر كشيد و به تبريز آمد ، امير د يباج حاكم گيلان كه ملقب به مظفر سلطان بود ازدولت صفوي روگردان شده به قواي عثماني پيوست . در سال 942 مظفر سلطان در شيروان گرفتار شد و بدستور شاه طهماسب او را به خفت و خواري به تبريز وارد كرده و در ميدان نصريه آتش زدند . اين رويداد تاريخي را مورخين اينگونه وصف كرده اند :

احسن التواريخ – (( شاه دين پناه حكم كرد تا شهر را آذين بستند و صناع ومتحرفه و اوساط الناس ببببه آذين مشغول شدند .. . وي را مخاع به خلعتهاي چرمين ساخته و به سخريت تمام بشهر درآوردند .))

تاريخ جهان آرا – (( جهه آوردن امر ديباج از شروان شهر آراي عظيمي شد او را بعد از آنكه مخلع به خلعتهاي چرمين ساختند در قفس كردند و تشهير و تعذير تمام فرمودند و سياست كردند .))

در خلاصه التواريخ هم مانند ساير تاريخها ملبس شدن امير ديباج به لباسهاي چرمبن تصيريح شده است .

در تاريخ ايلچي نظام شاه ، مؤلف بجاي لغت چرمين كرك يراق را بكار برده است و حادثه را اينگونه تعريف ميكند : (( فرمان شد كه كرك يراقان جهه مظفر سلطا خلعتي از ترتيب دهند و به عوض پنبه در ون خلعت از باروط تفنگ پر سازند.))

مدرك تاريخي ديگري كه كلمه كرك را با مور دوخت و دوز و وسايل پوشاك مربوط ميسازد فرمان شاه طهماسب به محمد خان شرف الد ين اوغلو حاكم هرات است كه درباه پذيرايي از همايون پادشاه هند صادر شده و در چنين مرقوم داشته اند : (( ... و موازي چهار صد ثوب مخمل و اطلس فرنگي و يزدي مرسل گشت كه يكصدو بيست جامه خاصه آن حضرت است و تتمه جهه ملازمان ركاب ظفر انتساب آن كامياب ، و قاليچه مخمل دو خوابه طلا باف و نمد تكيه كركي استر اطلس و سه زوج قالي دوازده ذرعي گوشگاني خوش قماش دوازده چادر قرمز و سبز و سفيد فرستاده شد . ))

گرك باران ديده

در كتاب امثال و حكم علامه فقيد دهخدا، اين ضرب المثل بمعني: (( مجرب و آزموده بودن ، گرم و سرد روزگار چشيده ، پست و بلند دنيا ديده )) آمده و ابيات زير نيز در اين باره ثبت شده است :

در ميان عاشقان من گرگ باران ديده ام ))
(( دوش ميرفتم به كوي يار بارانم گرفت

در فراق يوسف خود گرگ باران ديده ام ))
(( در تريهاي فلك با چشم گريانم چه باك

گرگ بران ديده باشد ظالم روباه باز ))
(( كي زآه اشك مظلومان دلش آيد بحم

تو خيلي پاردم سابيده باشي ))
(( همانا گرگ باران ديده باشي

ايرج ميرزا












بر سر آن گرگ از اين باران فراوان آمده ))
(( چرخ روبه باز را از اشك گلنارت چه باك

كاتبي










شادروان دكتر محمد معين در فرهنگ جامع و بي نظير خود ، ذيل ماده گرگ اين ضرب المثل را بمعناي ، شخص آزموده و محيل ، محرب و زيرك ثبت كرده و توضيح زير را مرقوم فرموده اند :

(( گويند گرگ از باران ميترسد ودر باران از سوراخ خود بيرون نميآيد . اما همينكه در صحرا باشد و باران بخورد ديگر ترسش ميريزد )) (فرنظا) اما رشيدي پالان ديده را ( بمناسبت آنكه بازيگران گرگ را پالان ببندند )ترجيح داده . بعضي از معاصران اصل را (( گرگ پالان ديده )) دانند و پالان را بمعني دام گيرند ، يعني گرگي كه يكبار بدام گرفتار شده باشد . اما استعمال قدما مؤيد قول اول است .

كه گرگينه پوشد بجاي حرير ))
(( ز باران كجا ترسد آن گرگ پير

نظامي




يوسف بي طالع ما گرگ باران ديده است ))
(( نيست دلگير از زر قلبي كه در كارش كنند

صائب




نيست بيم از گريه ام اين گرگ باران ديده را ))
(( گفتم از اشكم مگر گردون بپرهيزد ، ولي

محمد قلي سليم





باتوجه به توضيح فوق استاد معين گرگ باران ديده را مقبول دانسته و بقيه توضيحات را رد كرده اند. ولي اين سئوال پيش مي آيد كه اصولاً همه گرگ ها باران را مي بينند ديگر مجرب و نا مجرب بودن آنها مطرح نميشود واز طرفي چه كسي تاكنون و با چه وسيله اي گرگها را آزمايش كرده است كه باران ديده و نا ديده اش را تشخيص دهد و محرب ونا كحرب بودن آن را تعيين كند .

خوانندگان گرتمي اگر به ابيات فوق توجه فرمايند ملاحظه خواهند كرد كه در اكثر آنها نخست از اشك و گريان و عدم تاثير آن سخن بميان ميايد ودر مصرع دوم باران ديدن فراوان گرگ را علت نفوذ ناپذيري و عدمتاثير اين اشكها قلمداد مي كنند و ابيات مفهومي همانند بر سيه دل چه سود خواندن وعظ ، يا نرود ميخ آهنين بر سنگ ، بخواننده القاء مي كند .بنظر اينجانب در اين ابيات منظور و صورت اصلي كلمه گرگ نيست بلكه كرك است يعني پوستين باران ديده يا پوست باران ديده كه باران در آن تاثير نمي كند . بديهي است كه باران گرگ را مجرب و آزموده نمي ميكند . بلكه بارا ن كرك : ( پوستين ويا لباسها چرمي ) را از بوته آزمايش در مياورد و از مرحله تجربه مي گذراند . منظور شعر در ابيات فوق اين معني را مي دهد كه اين پوستين يا چرمينه كه باران هاي زيادي در آن اثر نكردهو نفوذ ناپذيري آن تجربه شده است ، طقرات اشك مظلومان و ترشحات ديدگان گريان كه خيلي ناچيز است كه هيچگاه تاثير نميبخشد و نفوذ نمي كند .



نيست بيم از گريه‌ام از اين كرك باران ديده را))
(( گفتم از اشكم گردون مگر بپرهيزد ، ولي

بر سر آن كرك از اين باران ها فراوان آمده ))
(( چرخ روبه باز را از اشك گلنارت چه باك

كرك باران ديده باشد ظالم روباه باز ))
(( كي زاه اشك مظلومان دلش آيد به رحم


در تمام ابيات فوق كلمه كرك (( پوست )) بيشتر به مضمون معني و مفهوم ميبخشد . مخصوصا اين بيت نظامي :

كه كركينه پوشد بجاي حرير
ز باران كجا ترسد آن گرگ پير


بر دو مطلب تصريح دارد : يكي اينكه گرگ از باران آسيب ميبيند ولي هرگاه كركينه پوشد از گزند مصون مانده ترسي نخواهد داشت . دوم اينكه در فرهنگها كركينه را گرگينه نوشته و پوست گرگ معني كرده اند ، صحيح نمي باشد زيرا در اين صئورت براي گرگ پوشيدن پوست خودش نمي تواند شرط مصون ماندن از باران باشد . معلوم ميشود كركينه آلت و وسيله ديگري است كه گرگ فاقد آن بوده و هست و به شرط تحصيل آن ميتواند از باران ايمن باشد .

پاورقي:

Page: 1
1- نظام ايالات در دوره صفويه . ترجمه كيكاوس جهانداري ص 183 و184 0

Page: 1
2- تاريخ ديار بكريه جلد 2 ص 515 چاپ آنكارا .

Page: 1
3- تكمله الاخار نسخه خطي كتابخانه ملك .

Page: 1
4- نقل از فرهنگ معين .

Page: 1
5- مؤلف گلستان هنر به آقا ميرك نقاش نسبت كرك يراق داده است . ص 139

Page: 1
6- تاريخ ايلچي نظام شاه . نسخه اصلي كتابخانه مركزي و مركز اسناد دانشگاه تهران شماره 22- 2318 .

Page: 1
7- شاه طهماسب صفوي . اسناد و مكاتبات تاريخي به اهتمام دكتر عبدالحسين نوايي ص 55 . تذ كره همايون واكبر تاليف بايزيد بيات چاپ كلكته ص 15 . تذكره اخير كلمه كركي با ضمه ثبت كرده و تلفظ ان را معين نموده است .

Sunday, January 02, 2005

لباس و پوشاك تركها، مطابق اسناد بدست آمده كتبي



لباس و پوشاك تركها، مطابق اسناد بدست آمده كتبي

ملت ترك قرنهاي متمادي در آغوش طبيعت زيسته، در دشتهاي بي انتها گله هاي حيوانات را تربيت كرده جنگ و مبارزه نموده، خلاصه يك زندگي پرتحرك و همراه باخطر داشته. آيا در آن اعصار در حيات پرجنب و جوش، براي در امان ماندن از سرما، گرما، باد، باران و برف و تاثيرات آنها و ديگر حوادث طبيعي چه ملزمه هايي بكار برده و چه طرز پوشش ابداع كرده بوده؟
هدف در تحقيقاتي محدود و مختصر، ارزيابي پوشاك ترکان و لوازم اساسي و لباس مناسب با طرز زندگيشان و طي كردن و رسيدنشان به مراحل مختلف در دوخت و دوز آنهاست و اين كوششها در محدوده تثبيت پوشش تركها تا قرن پانزدهم،ادامه می یابد.

بهمين علت در تحقيقات ما، بررسي و كاوش در كتيبه هاي اورهون واويقور، ديوان لغات الترك، قوتاد قوبيليگ، عتبات الحقايق، و داستانهاي دده قورقود، ملزمه اساسي بوده است.بعلاوه با در نظر گرفتن اولويت درغور در آثاري مانند همسايگان شمالي چين تاليف W.Eberhard ورود به تاريخ فرهنگ ترك نوشته بهاء الدين اؤگول – تاريخ فرهنگ ترك قبل از اسلام و آغاز دوره اسلامي تاليف Emel Esin فرهنگ ملي ترك اثر (Ubrahin Kafes oylu) ابراهيم قفس اوغلو، سعي در استفاده از منابع ديگر نيز شده است. ما دستاوردهاي تحقيقاتي را مطابق فهرست زير طبقه بندي و ارزيابي خواهيم كرد:
1- كلاهها
2- لباسها
3- كفشها و چكمه ها
4- تكنيك و لوازمي كه در تهيه پوشاك بكار مي رفته
5- نتيجه

1- كلاهها((LIKLARŞBA:
براي انسانهاي كوچ نشين ترك محافظت سر از سرما و گرما، باد و ديگر حوادث طبيعي و لطمات و آسيبهاي دشمنان لازم و ضروري بوده بعلاوه آنها براي نشان دادن وضعيت و موقعيت اجتماعي به سمبل ها و نشانه هايي نياز داشتند با اين اهداف تركها پوششهاي متنوعي براي سرشان بكار مي برند كه در كاووش منابع در ارتباط با آن با اين اسامي برخورد كرديم:

كلاهBAŞLIQ :
Tasız türkbolmas,börk bolmaz(1)
ترك بدون خادم تات و كلاه بدون سر نمي توان یافت.
Kuturma(2)
كلاهي كه در جلو و عقبش دو بال دارد
SukarlaSukarlaç börkç börk (3)
كلاه دراز
kıymaç börk
كلاهي كه çiğiller برسر مي گذاشتند، كلاه سفيدي كه از پشم و آنقره بافته مي شد(5)
kihhiglig(6)
كلاه كناره دار
كلاه در فرهنگ ترك جايگاه مهمي دارد و سمبل آنها محسوب مي شود. كلاه كناره دارد سه دنده اي مجسمه kul tigin كه شبيه تاج است از ديدگاه فرهنگ چين و از دوران هون به اين طرف كلاهي دست كه در سر خانها و بيگهاي ايل شمال ديده مي شود (7)
در تصاوير مربوط به دوران گوك تركها نيز اكثر كلاه وجود دارد"eber hard" هنگام معرفي تركهاي قبچاق مي نويسد: حكمرانانشان A-jı ناميده مي شوند بهمين علت هم آنها نام فاميلي A-jl را براي خود بر مي گزيده اند. A-j در زمستان كلاهي از پوست سمور بر سر مي گذارد، و در تابستان روي كلاه دگمه هاي از طلا ديده مي شود. نوك كلاه تيز و خميده است وهمه آنهايي كه در رده پائين تر قرار دارند كلاهي از نمد سفيد بكار مي برند(8) پس مي بينيم كه كلاه بشكلهاي مختلف، دراز، خميده، نوك تير، كناره دار، بشكل تاج و انواع مختلف ديگر وجود دارد و چنانكه در مثالهاي بالا ديدم عنصري در تعيين موقعيتهاي اجتماعي افراد مي باشد ماده اوليه ساخت كلاه نيز از طبيعتي كه محل زيست تركمان بوده بدست آمده مانند پشم و پوست و غيره
Kedük: كلاه پوستي كه از زير كلاه خود بر سر مي گذاشتند. كلاه خود كه هرگز وجودش از سر ملت جنگجوي ترك كم نمي شد ماده اوليه اش براي اينكه به پوست سر آسيب نرساند و براي راحتي بيشتر از موي حيواناتي بود كه شكار مي كردند.(9)
Yalgal duruk: باشليق = تكه نمدي كه بر پشت (لباسي بي آستين از نمد كه چوپانان از روي لباس مي پوشند) براي محفوظ ماندن از باد و باران و غيره دوخته مي شود. (10) اين نمونه ساخت نمد را از صدها سال پيش از سوي تركها و ملتمان كه هموار در آغوش طبيعت مي زيسته و مبارزه ها و چاره انديشي هاي او را در برابر شرايط نامساعد جوي افاده مي كند و از اين نظر مهم است. اگر kepenek پوشيدن شبانان را مد نظر داشته باشيم مي بينيم كه yangal duruk همه كلاه مخصوصي بوده كه آنان بر سر مي گذاشتند.
Bütün çük: روسري زنانه. (11) امروزه نيز در آناتولي معمول است و bürüncüık – bürüncek و bürümcek هم ناميده مي شود و آشكار است كه از فعل bürünmek بمعني پوشيده شدن مشتق شده است. با اطلاعاتي كه در دسترس ماست امكان اينكه بگوئيم bürüncek از چه زماني معمول شده، وجود ندارد اما در منابع مي بينيم كه در مورد كلاه فرقي بين زن و مرد نبوده است و بهمين علت مي توانيم اذعان كنيم كه كلاه را هم زن و هم مرد هر دو بكار مي بردند و بهر صورت روسري زنانه نه در دوران اخير با تاثير اسلام معمول و متداول شده.

2- لباسها:
تركها اكثرا كلمه ton/don را در مورد لباس بكار برده و برابر با آن كلمه هاي kehdgü (پوشاك) و kedhüt,kadim(لباس)kedim وkedyü را نيز استعمال كرده اند.(12) مثال:er ton gedhti مردم لباس پوشيد –
Yalıng budunug,çıgany budunug bay kıldlm.
به مرد لخت لباس پوشانده و انسانهاي فقير را ثروتمند كردم.(13)
Ton koy yüngi tap yigüm arpa aş tükel boldıdünyla manya ay kadaş براي پوشش من پشم گوسفند و براي خوراكم آش جو كفايت مي كند اي برادر، انتظار ديگري از اين دنيا ندارم.(14)
Yiturse içürse kedürse kedim at üstem kiz oğlan bu birse telim
به ياران حرب، بايد آب و غذا و پوشاك و لباس بدهد و اسب و برده و كنيزهاي زيادي احسان بكند.(15)
در كاوشي كه در منابع بدست آمده، بعمل آورديم، در ارتباط با اقسام لباس، اسامي زير را تثبيت كرديم:
yalma – خفتان، خفتان كلفت. (16)
Yarıkınd yalmasında yüzartuk okun urtı
بيشتر از جلوگيري به زره و خفتانش زدند.(17)
Kaftan : خفتان، گذشته از اين كه بعضي از لغت نامه ها، اين كلمه را فارسي و بعضي ها تركي مي دانند، اين مورد نيز كه محمود كاشغري در بسياري از جاها از خفتان نام برده شايان دقت است Er kaftan yaxındı مرد قبل از اينكه دستهايش را در آستينش فرو ببرد دو دگمه ها را ببندد، خفتانش را بروي دوشش انداخت. (18)
از اين مثال به دكمه و جا دگمه دار بودن خفتان و باز از مثالي در ديوان لغات الترك “ol
kaftan kurşadı” به كمردار بودن آن پي مي بريم. و دليل صحت اين مدعا نيز نوشته هاي Eberhard است كه مي نويسد: جا دگمه لباسهاي تركها در سمت چپ مي باشد.(19)
در داستان دده قورقود همانگونه كه از خفتان قرمزي كه در روزهاي شادي و سرور مي پوشيدند سخن مي رود از هديه اي هم كه عروس بنام خفتان قرمز بلوغ به داماد مي دهد، بحث مي شود.
اين مثالها قسمتي از معني هايي را كه خفتان در زندگي اجتماعي تركها افاده مي كرد، نشان مي دهد و باز در دده قورقود از بحث درباره خفتان پشت چاكدار (ardı yırtıklu) پي مي بريم كه خفتان داراي چاك نيز بوده، تركها اكثرا به خفتانهاي آستردار پوشش دار (kapama) مي گفتند و كلمه هاي kemsel يا kemsal نيز از سوي قرقيزها در مورد خفتاني كه آستر پنبه اي درشته بكار برده مي شد.(20)
Çekrek kapa: خفتان پشمي بدون جيب كه برده ها مي پوشيدند(21)
içmek: بالاپوشي كه از پوست بره دوخته مي شد (22)
içük: بالاپوشي كه از پوست سمور و غيره دوخته مي شد(23)
kulakton: لباس آستين كوتاه (24)
kedhük: باراني (kepenek)(25)
yaptaç: نوعي باراني كه چوپانها مي پوشيدند (26)
çengşü: كت كوچك (27)
مي دانيم كه خفتان در ميان لباسهاي تركها بخصوص لباسهايي كه از رو مي پوشيدند جاي مهمي داشته و آن را از پوست روباه و سمور و بره درست مي كردند و لباسهاي پشمي بدون جيب(çekrek kappa) اختصاص به برده ها داشته است.
و اين نشانگر موقعيت و وضعيت اين عنصر(خفتان) در اجتماعات بشري آن روزگار بوده و اگر چه ويژگيهاي آن بطور كامل در منابع ذكر نشده باشد از مثالهاي بالا پي مي بريم كه تركها اكثرا كت کوچك با آستين كوتاه مي پوشيدند و بهرحال آنها كه زندگيشان را روي اسب مي گذراندند حتما داراي شلوار نيز بودند كه در ارتباط با آن، با كاوش در منابع كلمه "um "و"yişim" را تثبيت كرديم.
Um: شلوار، زير شلوار (28)
Yeşim: آنچه كه در سرما براي محفوظ ماندن زانوها از سرما مي پوشيدند (نوعي شلوار گشاد)(29)
مي توانيم بگوئيم كه اينها نوعي شلوار بودند كه چون تركها خفتاني بلند روي لباسهايشان برتن مي كردند ديده نمي شدند و حالت زير شلواري داشتند ولي منابع چيني با دقت زياد از شلوار چرمي هونها سخن مي گويند (30). قازاقها هنگام سياحت شلوار گشادي بنام sabrar مي پوشيدند كه محرف كلمه فارسي شلوار مي باشد. در مزار تركها، مربوط به عصر آهن به شلوارهاي تنگ زياد برخورده اند (31) كه گمان مي رود اينگونه شلوارها براي پوشيدن چكمه و زانو بند راحت تر و مناسبتر بوده است.
بهر حال شلوار را بهر شكل و شمايل كه بوده ملتهاي ديگر از تركها آموخته اند”eber hard” مي نويسد: لباسهايشان (تركها) از پوست و شلوارهايشان از چرم است، چيني ها پوشيدن شلوار را از اينان ياد گرفته اند. (32)
پوست براي تركها راحت ترين ملزمه اي بود كه مي توانستند در اختيار داشته باشند و بديهي و طبيعي است كه آن را در تمام صفحات زندگي و براي برآوردن نيازهاي ضروريشان بكار گيرند.
گفتيم كه تركها عموما لفظ don يا ton را در مورد لباسهايشان بكار مي بردند و آن را برنگهاي مختلف سفيد يا سياهakton وkara ton در داستانهای دده قورقود مشاهده مي نمائيم:
Ağ otağı koyaban,kara otağa giren kızlar.ağ tonlar çıkarup karalarıgeyen kizlar
دختراني كه اتاق سفيد را گذاشته به اتاق سياه مي روند
دختراني كه پيراهن سفيد را در آورده، سياه ها را می پوشند.
در اينجا مي بينيم كه تركها علاوه بر لباسهايي كه در روزهاي شاديشان مي پوشند لباسهاي مخصوصی هم براي روزهاي غزاداري دارند. باز در كتاب دده قورقود:
Günü geldi sasi dinlu kafir başın kesdüreyim senün için egni bak demür donum saklar dum bu gün için günü geldi(34)
وقتي كه سخن از demirdon لباس آهني، مي رود روشن است كه منظور زره يا نوعي لباس زره دار است. Don يا لباس كه عنصري جدانشدني از تفكرات و داوريها و موقعيت ها در زندگي روزانه مان مي باشد از ديد تركمان جايگاه مهمي دارد: مثال براي كودكي كه متولد نشده لباس دوخته نمي شود.
Doğmadik çocuğa don biçilmez.كه منظور: آماده شدن پيش از موعد براي آنچه كه هنور پديدار نيست و بدست نيامده درست نيست(35)

3- چكمه و كفشها
قديمي ترين كلمه اي كه براي چكمه بكار برده شده oguk مي باشد
oguk: چكمه (36). اين كلمه اكنون نيز در ميان تركهاي tobol و قرقيز بصورت uyuk بكار مي رود (37)
كلمه هايي كه هم معني و معادل كفش اند بخصوص در ديوان لغات الترك بسيار بكار برده شده
çaruk: چارق (38)
Edük/Etük: كفش، پاپوش (39)
Büküm Etük: پاپوش و كفش زنانه (40)
Izlik: چارق دوخته شده از پوست (41)
Mükim: كفش زنانه (42)
لوازم دوخت كفش و چكمه پوست و نمد بود، محمود كاشغري هنگام توضيح كلمه oyma مي نيوسد: نمد تركمني كه در دوخت چكمه بكار مي رود (42)
در مثالهاي بالا چارق و edük بويژه بمعني كفش بكار رفته. در داستانهای دده قورقود به يك نكته در عبارت “edügünnün koncuna soktu”(به ساق كفشش فروبرد) (44)در اینجا به يك نكته برمي خوريم و متوجه مي شيوم كه edük داراي konç (ساق) نيز بوده كه گويا كوتاه و مانند چكمه بلند نبوده است. و نوعي كفش بشمار مي رفته (كفش ساق كوتاه) زيرا هنوز هم در آناتولي كلمه هاي edük , edik بمعني كفش بكار مي رود.
تركها براي محافظت از پاهاي خود در برابر تاثيرات طبيعت پرخاشجو و براي راحت تر حركت كردن مجبور بودند پوششهايي براي آنها اختراع بكنند و بسته به محل و موقعيت از كفشهاي بدون ساق يا با ساق يا چكمه استفاده مي ركردند. و تفاوتي كه قرنها پيش بين كفشهای زنانه و مردانه بوده از نظر فرهنگ ترك شايان دقت است.

4- لوازم تكنيك در ارتباط با پوشاك
بايد دانست كه جدا از اينكه لوازم اصلي پوشاك تركها، پوست و پشم بوده از پارچه هاي مختلف نيز در دوخت لباس استفاده مي كردند بخصوص كه مي دانيم پارچه هاي ابريشمي را از چيني ها مي خريدند. در ديوان لغات الترك به نمونه هاي بسياري، در اين مورد برمي خوريم
ay: پارچه ابريشمي نارنجي رنگ
barçın: پارچه ابريشمي
çit: ابريشم چيني با نقشهاي رنگارنگ
eşgiti: ابريشم و پارچه ابريشم دار
koçaç: پارچه چيني ابريشم دار
kez: پارچه چيني ابريشم دار
şalaşu: نوعي بافته چيني
zürküm: نوعي پارچه ابريشم دار چيني
مي دانيم كه تركها زمان و موقعيت زندگي مناسب براي پرورش ابريشم نداشتند و طبيعي است كه برخي لوازم و وسايل دوخت را از ملل ديگر گرفته باشند. مثالهاي زير فرهنگ و تكنيك لباس و دوخت آن را در ميان تركها نشان مي دهد.
emşen: پوست بره كه از آن بالاپوش درست مي كردند(45)
koyma: پوست ، كرك (46)
tügme: دگمه (47)
ulağ: وصله لباس (48)
kön: پوست اسب (49)
oyma: نمد تركمي كه در ساخت چكمه بكار مي رفت(50)
küpüık: دوخت درشت و يك در ميان – گذاشتن و دوختن يك لايه پنبه ميان پارچه (51)
yamamak: وصله كردن لباس. (52) مثال “o ton yamadı” او لباس را وصله كرد.
yigne: سوزن (53)
tikmek: دوختن (54) مثال”er ton tikdi” مرد لباس دوخت
tikiglik: لباس – لباس دوخته (55)
tikdürmek: سفارش دوخت لباس دادن (56)
tonluk: پارچه لباسي (57)
,çikinmek: محكم دوختن (58)
tonanmak: لباي پوشيدن (59)
ütük: اتو و آن تكه آهني بشكل ماله بود كه گرم كرده و براي خواباندن جاي دوخت در لباس روي آن مي گذاشتند (60)
yilik: جادگمه (60)
tonçı: لباس فروش
etükçi: كفاش
yüng: پشم (62)
çupra: لباس كهنه (63)
Kenhindi ton: لباسي كه زياد پوشيده مي شود (64)
مي بينيم كه تركها در ارتباط با لباس و اشياء و لوازم دوخت و دوز و غيره و فرهنگ آن اصطلاحات و كلمات زيادي دارند. ماده اوليه پوشاكشان را پوست و پشم تشكيل مي دهد و دقت و توجه آنها به لباس از لوازم دوخت و دوز، دگمه و جا دگمه و انواع دوخت و اتو و غيره معلوم و آشكار است.

5- نتيجه:
بعنوان نتيجه مي توانيم بگوئيم پوست و پشم از لوازم ضروري لباس تركها بوده، علاوه بر آن از پارچه هاي بافته شده با پنبه و ابريشم نيز استفاده مي كردند ولي پوست اساسي ترين و قديمي ترين آنها بوده است. پيشرفت اويقورها در بافت پارچه بعلت تحول در زندگي و ايده ئولوژي ديني شان مسلم و محقق است. در حاليكه بودايسم انسانها را از كشتن حيوان بهر علتي منع كرده و اوضاع و محل زندگي آنها نيز مشوق شان در استفاده از ابريشم و پنبه و پشم بوده است تركها كه با شكار در دشت و كوه و جنگل و پرورش گله ها و رمه ها روزگار مي گذرانيدند ماده اصلي لباس و كلاه و كفش اشن را چرم و پوست و پشم تشكيل مي داده و پرورش گله ها و رمه ها روزگار مي گذرانيدند ماده اصلي لباس و كلاه و كفش شان را چرم و پوست و پشم تشكيل مي داده و قانون طبيعت نيز چنين حكم مي كند و تركها اين كار را نه تنها براي رفع نياز كه بر پايه راحتي و دقت و ظرافت و سليقه انجام مي دادند. دگمه، جادگمه، دوخت منظم دوخت با فاصله يا يك در ميان، سوزان، اتو و …. دليلي قاطع و روشن براين مدعاست. همان كه امروزه خياط و كفاش ناميده مي شود و … همه اينها دليل بر ارج نهادن تركها به تكنيك دوخت لباس و كفش و برتري آنها بر ساير ملتهاست.
نویسنده:دکترمراد اؤزبئی
مترجم:محبوبه هريسچيان
منابع:
1- محمود کاشغری:دیوان الغات(تصیح بسیم آتالای)
2- گوکیای اورهان شاییک:ددم قورقودون کیتابی
3- محمود کاشغری:دیوان الغات(تصیح بسیم آتالای)
4- A.g.e.I
5- A.g.e.I
6- A.g.e.I
7- اسین،ائمئل:ا دیوان الغات سلامیییت ین اؤرنکی تورک کولتورتاریخی وه ایسلاما گیریش،ایستانبول1978
8- W.eberhard:چینین شیمال قونشولاری(مترجم:نعمت اولوغتغ)آنکارا،1942
9- دیوان الغات
10- دیوان الغات
11- A.g.e.I
12- A.g.e.I
13- ائرگین،محرم:اورحون آبیده لری،ایستانبول،1988
14- یوسف خاص حاجیب:قوتادقوبلیگ
15- A.g.e.I
16- دیوان الغات
17- ائرگین،محرم:اورحون آبیده لری،ایستانبول،1988
18- محمود کاشغری:دیوان الغات(تصیح بسیم آتالای)
19- W.eberhard:چینین شیمال قونشولاری(مترجم:نعمت اولوغتغ)آنکارا،1942
20- اؤزگول بهاالدین:تورک کولتور وه تاریخینه گیریش،
21- محمود کاشغری:دیوان الغات(تصیح بسیم آتالای)
22- A.g.e.I
23- A.g.e.I
24- A.g.e.I
25- A.g.e.I
26- A.g.e.III
27- A.g.e.III
28- A.g.e.III
29- A.g.e.III
30- اؤزگول بهاالدین:تورک کولتور وه تاریخینه گیریش،
31-